از کوچه رندان
این کتاب ارزشمند که به قلم شگرف استاد زرین کوب نگاشته شده است تمامی شخصیت، افکار و اشعار حضرت حافظ را نقد و بررسی می کند. هر نویسنده ای جرات و جسارت نوشتن از حافظ را ندارد چرا که آثاری بسیار اندک در حدود پانصد بیت شعر از حافظ به جا مانده است و هم عصرانش نیز مطالبی دربارة او ننوشته اند. دکتر زرین کوب در این کتاب برای تمامی نوشته هایش منبعی موثق دارد و در تمامی نقدها و بررسی های خود جانب بی طرفی را رعایت کرده است..این کتاب تصویری زنده از دورة تاریخی که حافظ در آن می زیسته است، حاکان شیراز و اوضاع آن، اما هرجا سخن از حافظ به میان می آید شایدهایی مطرح است، گویی سرنوشت حافظ همچون شعرهایش با ایهام و ابهام یکی شده است.اما با تبحری که استاد زرین کوب در پژوهش هایی درحوزه عرفان، تصوف، تاریخ و نقد ادبی داشته، توانسته است پرده از این ابهامات بردارد و سیمای حقیقی این شاعر عالی قدر را به خوانندگان بشناساند.
این کتاب دارای دوازده فصل است که هریک معرف بخشی از افکار و اندیشه ها و زندگی حافظ هستند.
فهرست مطالب کتاب:
شهر رندان
فیروزه بواسحقی
میان مسجد و میخانه
رند و محتسب
سرود زهره
سخن اهل دل
رویا و جام جم
دو رند
رند در بن بست
در دیر مغان
از میکده بیرون
عشق ، کدام عشق؟
بخشی از کتاب
بخش مسجد و میخانه ص 41:
در این کوچه رندان ، که میان مسجد و میخانه راهی است ، که می تواند این حافظ شهر را باز شناسد ؟ که می تواند از کوچه بسلامت بگذرد و بی ملامت ؟ از این کوچه مرموز که همه چیز آن با آنچه نزد آدم های عادی هست تفاوت دارد. آدمهای آن نه به دنیا سر فرود می آورند نه به آخرت. نه مال و جاه می جویند نه کام و آسایش. نه تسلیم ننگ و نام می شوند نه پایبند دین و دانش. اما راستی این حرفها چیست ؟ کدام دوستدار حافظ هست که او را چنین بی پرده وصف کند ، دور از عنوان هایی که پندار ساده دلان به او می بندند ؟ بسیارند کسانی که حافظ برای آنها لسان الغیب است و شاعر آسمانی . اما یک رند هم می تواند همه اینها باشد و گه گاه چیزی بالاتر . رند کیست ؟ آنکه به هیچ چیز سر فرود نمی آورد ، از هیچ چیز نمی ترسد و زیر این چرخ کبود ، ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است . نه خود را می بیند و نه به رد و قبول غیر نظر دارد. اندر دو جهان کرا بود زهرة این ؟ در دنیایی که همه چیز به میزان پول سنجیده می شود ، در دنیایی که نام آوران عصر برای صید زر و سیم نه پروای نام دارند نه اندیشه جان ، فراغتی و کتابی و گوشة چمنی ، برای که کفایت می کند ؟ برای یک رند. برای یک آزاد اندیش بیخیال که این همه غوغای خود پرستی که در جهان هست برای وی جز یک فریاد پوچ نیست. در دنیایی که زاهد و واعظ شحنه شناس می خواهند حق را به سجودی و نبی را به درودی فریب دهند که می تواند مسجد و صومعه را خراب کند ، خلق را و قضاوتشان را نادیده گیرد ، در کار خدا و خلق از چون و چرا دم زند ، بجز یک رند ؟ درست است که حافظ هنوز این بیرنگی رندانه را همه جا ندارد ، درست است که او نیز گه گاه یک آدم عادی است ، از دیگران تقاضا دارد و ملاحظه ، آنچه دگران می پسندند می پسندد و آنچه دیگران رد می کنند رد می کند ، اما آخر که می تواند دایم در این کوچه رندان بنیشیند و هرگز با دیگران برخورد نکند ؟ هرچه هست حافظ نیز از وحشت و تنهایی این کوچه دلش می گیرد و بیرون می آید به دنیای عادی ، دنیای شیخ ابواسحاق ها و حاجی قوام ها .
نظر خود را اضافه کنید.
ارسال نظر بعنوان میهمان