تحلیل سبک نمای برداشت بلند در آثار آندره تارکوفسکی
بانوان سالخورده و مهربان انجمن تبدیل به شست وشو دهندگان مغزی کمونیست میشوند. در توجیه ناپیوستگی ذاتی این نما، بعدها متوجه می شویم که این تصویر مربوط به کابوس کاپیتان مارکوست که فرانک سیناترا نقش او را بازی می کند. اما نمای مصائب، که عاری از هر توجیه و توضیح بیرونی است، هم زمان بانی و نابودگر تداوم زمانی واقع گرایانه صحنه است که هم این اطمینان خاطر را به بیننده میدهد که همه چیز را می بیند و هم ترس از نادیده ها را به او القا می کند.
سرنوشت چرخش ۳۶۰ درجه ای دوم در آندری روبلف، رویکرد تارکوفسکی را نسبت به تدوین دوباره فیلم نشان میدهد. او این نما را به دو نما تقسیم کرد که روی هم ۵۹ ثانیه طول می کشند (۲۴ ثانیه کمتر از نمای اصلی در مصائب). این كات بین دو نما باعث می شود بیننده فرض را بر این بگذارد که بین آنها یک فاصله زمانی است که طی آن، کیریل از صحنه خارج شده است. بنابراین دستکاری در لایه های مکانی باعث نابودی لایه های زمانی متمایز فیلم می شود و فلسفه اصلی برداشتهای بلند را زیر سئوال می برد و آن را تبدیل به چیزی نمایشی و زائد می کند.
این دو نمای طولانی در انبار روستایی کار کرد سومی نیز دارند؛ این کارکرد کمک به ایجاد دیدگاه روایی پراکنده و غیر متمرکز است. در طول این صحنه و حتی درون تک تک نماهای آن، شخصیت های زیادی در کانون توجه بیننده قرار می گیرند که از آن جمله می توان به راهبها، دلقک، مقلدی رقت انگیز و بچه ها اشاره کرد. شخصیتی که عنوان فیلم برگرفته از نام اوست، هنوز معرفی نشده و هیچ اطلاعات روشنی به بیننده درباره دیدگاه غالب داستان و مقصد روایی آن داده نمیشود. تنها فرضی که مخاطب می تواند داشته باشد این است که ساختار روایی داستان فاقد یکپارچگی لازم است و باید با پازل های تصویری فیلم، آن را از نو بسازد و یکپارچه کند. نسخه مصائب این راهبرد پیچیده را با اصرار بیشتری نسبت به نسخه آندری روبلف دنبال می کند. نسخه آندری روبلف روایت های داستانی دیگر را کمرنگ تر می کند، بی آن که بتواند شخصیت روبلف را در قالب قهرمان داستان معرفی کند.
تارکوفسکی پیشتر در جایی گفته بود: «اگر یک نمای معمولی را کمی طولانی تر کنیم، خسته کننده خواهد شد؛ ولی اگر باز به طولانی تر کردن آن ادامه دهیم، دوباره جذاب خواهد شد، و اگر باز طولانی ترش کنیم، کیفیتی نو و شدت توجهی جدید متولد خواهد شد». تجربه تارکوفسکی با آندری روبلف او را ترغیب کرد دیدگاهش را در قالب مقاله زمان ممهور بنویسد که در اصل، دفاعیه ای بر عناصر شاعرانه سینمای خودش بود. او بر مفهوم پیچیده فضا در تصویر سینمایی انگشت می گذارد و آن را مشاهده حقایق زندگی در بستر زمان تعریف می کند که در تطابق با اشکال خود زندگی و قوانین آن هستند. تأکید ویژه تارکوفسکی بر قابلیت سینما در به تصویر کشیدن «زمان» است: «فکر می کنم چیزی که مردم در سینما به دنبال آن می گردند، زمان است؛ حال این زمان می تواند زمان تباه شده، از دست رفته یا آینده باشد». او اصرار داشت ترتیب نماها باید براساس محتوای درونی و به خصوص «فشار» زمانی آنها باشد: تصاویر سینمایی را نمی توان در تعارض با ماهیت زمانی آنها از هم جدا کرد. نمی توان زمان پیوسته را از آن حذف کرد. یک تصویر تنها هنگامی می تواند به عنوان یک تصویر سینمایی معتبر و موثق تلقی شود که (افزون بر بقية عناصر) نه تنها در زمان زندگی کند، بلکه زمان نیز در آن جریان داشته باشد؛ حتی در دل تک تک فریمها.
هیچ شیء بیجانی - اعم از یک میز، صندلی یا لیوان - را، که در یک نما جدا از چیزهای دیگر به تصویر کشیده می شوند، نباید خارج از جریان پیوسته زمان نشان داد؛ گویی آنها را از یک چشم انداز عاری از زمان می بینیم.
تداوم زمانی باعث حفظ «زندگی عینی و محتوای حسی شیء به تصویر کشیده شده» می شود؛ چیزی که تارکوفسکی آن را «فضا»ی آن شیء می نامد.
تارکوفسکی، در کنار تأکید بر پیوستگی زمانی یا فضا، به «بافت» نیز توجه دارد. بافت زمانی ایجاد میشود که نماها مرتب شوند و ساختار روایی را شکل دهند: «اگر تداوم در یک نما باعث ایجاد فضا می شود، نبود تداوم در ترتیب نماها حس واقعیت و بافتی را ایجاد می کند که در زمان زندگی می کنند و دگرگون می شوند». تارکوفسکی، بیش از این که دغدغه مقایسه این دو را داشته باشد، تلاش می کرد تنش ایجادشده بین آنها را به اوج برساند، تنشی که او آن را «فشار زمان» می خواند. جایی که نه پیوستگی کامل و نه بداهه پردازی محض، هیچ کدام نتوانسته بودند واقعیت را به صورت تمام و کمال ثبت کنند، تارکوفسکی تلاش می کرد به نوعی ترتیب ناپیوسته از رویدادها دست پیدا کند که نشان دهد چه چیزی بین آنهاست و چه نوع پیوستگی آنها را به پیوند می دهد. در نظر تارکوفسکی، این واسطه همان زمان است. زمان به صورت بسته ای مجزا و آماده در فیلم حضور ندارد، بلکه بر اثر پذیرش و منظم کردن تنش درونی فیلم، به عنوان ساختار روایی پیوسته از جانب بیننده نمود پیدا می کند.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان