تحلیل و بررسی سینمای ویتوریو دسیکا (2)
تحلیل و بررسی سینمای ویتوریو دسیکا (2)
دسیکا را شاید نتوان آغازگر جنبش نئورئالیسم در سینمای ایتالیا دانست اما به هر حال او با فیلمهایی که پس از دزد دوچرخه، ساخت توانست این جنبش را با قدرت ادامه دهد و مانع فروپاشی جنبش نئورئالیسم شود. نئورئالیسم تقریبا هم دوره و نزدیک با جنبش موج نو در سینمای فرانسه بود. در فرانسه موج نو از مجله کایه دو سینما و از گردهم آیی چندین منتقد دور هم شکل گرفته بود. اما نئورئالیسم که از ایتالیای فروپاشی شده بیرون می آمد کارگردانانی را نداشت که بسیار متمرکز و از طریق میزگردهای هر روزه این نوع از سینما را تئوریزه کنند.
ویتوریو دسیکا با قدرتی که در فیلمسازی از خود نشان داد و با فیلمهای شاخصی که ساخت باعث قوت یافتن نورئالیسم شد و اجازه نداد که ناملایمات روزگار و در دسترس نبودن سرمایه، مانع ادامه یافتن حیات نئورئالیسم شود.
دومین فیلم مشهور و معتبر ویتوریو دسیکا، اومبرتو دی بود. اومبرتو دی داستان پیرمردی زمین گیر و فقیر را نشان میداد که در جامعه به حاشیه رفته بود و کسی هم برایش طره خورد نمیکرد. این پیرمرد دائما با صاحب خانه خود در جنگ و منازعه است. نه پولی دارد که برای اجازه خانه به او بپردازد، نه جوانی دارد که با جوانی اش بخواهد دل او را ببرد و نه پولی دارد که به خانه سالمندان رفته و اندکی خود را آسوده خاطر سازد. اومبرتو دی پیرمردی است صبور و رنجور و ما هم در این فیلم، تمام لحظات کسالت آور و خسته کننده زندگی او را تماشا میکنیم.
اکثر لحظات فیلم، او یا روی تخت خود دراز کشیده و مشغول استراحت است، یا مشغول چانه زنی و راضی کردن صاحب خانه خودش است. کمی بعدتر که به یک خانه سالمندان میرود حالا هم باید با پرستارها و مراقبینی سر و کله بزند که انگار هیچ ترحمی نسبت به او ندارند. نشان دادن برشی از زندگی و به تصویر کشیدن کسالت و زندگی روتینی که اومبرتو دی گرفتار آن است، از مشخصات سینمای دسیکا است که در این فیلم حسابی قدرت میگیرد. ویتوریو دسیکا دیگر از بازیگر حرفه ای استفاده نمیکند. او با یک پیرمرد معمولی فیلم خود را میسازد. اتفاقا بازیهای خوبی هم از او میگیرد اما بدلیل مشخصات کارگردانی در جنبش نئورئالیسم خیلی برای بازی گرفتن از او به سختی نمی افتد.
در فیلمهای سینمای جنبش نئورئالیسم ایتالیا، ما کمتر نمای کلوز آپ را میبینیم. بیشتر نماهایی که استفاده شده نمای مدیوم است و گاهی نیز نمای لانگ شات. این استفاده از نمای مدیوم برای رئالیستی کردن فیلمها، تمهید جالبی بود که فیلمسازان ایتالیایی جنبش نئورئالیسم به راه انداختند و حتی باید گفت که تمهیدی بود که تا دوره کنونی هم ادامه یافت. برای مثال، اصغر فرهادی یکی از فیلمسازانی است که سینمایی رئالیستی و واقعیت گرا دارد و تلاش میکند که زندگی را به رئالیستی ترین شکل ممکن نشان دهد. او در فیلمهایش تا آنجا که میتواند از نمای مدیوم استفاده میکند. استفاده از این تمهید در روزگار کنونی البته فقط محدود به سینمای اصغر فرهادی نیست و بسیاری از دیگر کارگردانان از جمله کریستین مونجیو و برادران داردن هم از همین تمهید واقعیت گرایانه استفاده میکنند.
نماهای مدیومی که ویتوریو دسیکا در سینمای خود استفاده میکند نه اینکه تا قبل از او کسی از این نوع نما و اندازه قاب استفاده نمیکرد، بلکه ویتوریو دسیکا زا آن برای گسترش دادن و تقویت کردن نوع خاصی از زیبایی شناسی سینمایی یاری جست. حالا مخاطب میدانست نمایی که اندازه اش از سر تا کمر بازیگر را نشان میدهد، میخواهد عینیت را به واقعی ترین شکل ممکن به تصویر بکشد و او باید خود را آماده تماشای چنین شکلی از سینما بکند. مخاطبین سینمای ویتوریو دسیکا کسانی بودند که عموما به شکل هنری سینما علاقه داشتند و سینمای هنری اروپا هم در آن زمان چنین شکلی را دنبال میکرد و فقط محدود به ایتالیا نبود. برای مثال، در جنبش موج نوی سینمای فرانسه، کسانی مانند ژآن لوک گدارد، فرانسوا تروفو و کلود شابرول دقیقا همین تلاش را داشتند تا به واقعیت گرایی برسند اما هدف آنها رسیدن به ضبط برشی از زندگی واقعی و نشان دادن کسالت و روزمرگی به افراطی گری کارگردانان ایتالیایی نبود بلکه آنها اهداف زیبایی شناسانه خودشان را دنبال میکردند. اما این نوع سینما در شکل و شمایل، و در استفاده از سادگی تمام و تمهیدات رئالیستی تا حدود زیادی شباهت به همدیگر داشتند.
ویتوریو دسیکا با سینمای خود باعث شد تا سینمای ایتالیا برای همیشه مهر خود را بر پیشانی سینمای جهان بزند و حتی در این دهه های اخیر که حرفی برای گفتن نداشته است، توانسته با اتکا بر همان سینمای دوران گذشته خود و با افتخار به مشاهیری چون ویتورو دسیکا و فدریکو فلینی تا حدودی خود را سر پا نگاه دارد.
سینمای ایتالیا الان کسانی مانند پائولو سورنتینو و متئو گارونه را دارد اما هنوز نتوانسته افتخاری را که با حضور امثال ویتوریو دسیکا بدست آورد را تکرار کند. ویتوریو دسیکا چه در دوران بازیگری اش که بازیهایی درخشان را از خود در فیلمهای سینمای ایتالیا نشان داد که هنوز هم با تماشای آنها میتوان لذت برد، چه با فیلمهای شاخصی که ساخت همچون: دزد دوچرخه و اومبرتو دی و نهایتا با مواردی که به تئوری فیلم و نظریه پردازی پیرامون سینمای نئورئالیستی و واقعیت گرایی در سینما اضافه کرد، برای همیشه بر تارک سینمای اروپا و جهان خواهد درخشید. نکته جالب اینجاست که او در زمان بازیگری، عموما در فیلمها پرفروش و تجاری بازی میکرد و برای همین با دیدن او متوجه میشدیم که با فیلمی داستان گو جذاب مخاطب پسند روبرو هستیم اما ناگهان پس از ورود به کسوت کارگردانی در سینما، تغییر رویه داد. او آنچنان دلبسته سینمای هنری شده بود که حتی در آن شرایط سخت اقتصادی هم این سینما را رها نکرد و به ساخت فیلمهایی همت گماشت که قرار نبود داستان جذابی را روایت کنند. قرار نبود خیل عظیمی از مردم را به سینما بکشانند و همواره در تلاش بود که شکلی هنری و تاثیر گذار بر زبان سینما را به مخااطب خود نشان دهد. ویتوریو دسیکا را باید ارج نهاد هم به خاطر فیلمهای شاخصی که ساخت و هم به خاطر اینکه در حال حاضر اگر فیلمهای رئالیستی شاخص در سینمای جهان و علی الخصوص در سینمای کشور خودمان ساخته و پرداخته میشوئد، حاصل زحمات و فیلم ها و تئوری پردازیهای امثال اوست. دسیکا اگر نمیبود سینما چیزی کم داشت و سینما آمد تا امثال ویتوریو دسیکا بتوانند خودی نشان دهند و مهر خود را بر هنر زمانه بکوبند.
- توضیحات
- بازدید: 651
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.





























































































نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان