تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)


نتیجه ناگوار به حاشیه کشیدن نظریه پردازی در مقوله ویژه رسانه این است که متون ارائه شده در باره آن عموما دارای اشکال و بی پایه است. برخی نویسندگان معتقدند که حالیت فیلم، زمان دستوری را با زمان زندگی واقعی تلفیق کرده و مقیاس های زمانی متفاوت را نامفهوم می کند (مثلا زمانی که برای خواندن یک کتاب با دیدن یک فیلم لازم است و مقیاس زمانی روایی در فیلم با کتاب) و همچنین مشابهت های زمانی بین تجربه خواندن و دیدن را نادیده می گیرد. این گونه تمایز باوری بین مفاهیم زمانی که بررسی آنها را در ظاهر پیچیده و میهم می سازد، محکوم به شکست است. به طور مثال، به فصل زمان حال پیوسته از کتاب بازگویی و بازگویی مجدد نوشته بروس کوین توجه کنید که به موضوع زمان فیلمی و ادبی می پردازد. بحث محوری کوین در این فصل عبارت است از: زمان ظاهری متن زمان حال است بدون اینکه رسانه آن اهمیتی داشته باشد. یعنی چه متن ادبی باشد و چه فیلمی؛ کوین ادامه می دهد: «مهم نیست فیلم چقدر طولانی باشد، هر قاب تصویر آن در لحظه نمایش زمان حال را نشان می دهد.

تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)

ممکن است فرض شود یک بازگشت به گذشته در آن زمان قصه اتفاق می افتد، اما آن حالای پرده است.». متأسفانه کوین بررسی شباهت های فیلم و ادبیات و همچنین آشکارسازی در حالیت نهفته در آنها را به واسطه مبهم شدن نکات مهم این مطالب نادیده گرفته است. او ابتدا از ذات تصوير فيلم سخن می گوید (هر قاب تصویر... زمان حال را ارائه می کند و به تجربه زمانی خواندن و تماشا می رسد و سپس تفاوت های بین زمان روایی آن زمان، قصه) و وجوه متمایز زمانی تصوير فيلم (حالای پرده) را ادغام می کند. با وجود این در بحث کوین نکاتی وجود دارد که ما را به سوی مطالب جالبی سوق می دهد. نظریه پردازان اقتباس به طور غریزی معتقدند چیزی بلوستون نشانه رفته، صحیح است. ارجاع کوین به بازگشت به گذشته نکته ای برجسته و تفکر برانگیز است. روابط زمانی ویژه - رسانه وجود دارند و این روابط در درک ما از فرایند اقتباس و رسانه ای که درگیر این فرایند است، نقش - مهمی ایفا می کنند.

تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)
حال ببینیم مقصود نظریه پردازان از اینکه ادعا می کنند. فیلم رویداد را فقط در زمان حال ارائه می کند، چیست؟ روشن است که مقصود آنها این نیست که فیلم نمی تواند مقیاس زمانی یک روایت را منتقل کند. وقتی فردی به تماشای فیلم می نشیند، معمولا سیر خطی این مقیاس زمانی را درک می کند؛ حتی اگر فلاش بک و فلاش فورواردهایی در کار باشد. پس فیلم ها می توانند گذشته روایت را نشان دهند.

تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)
به طور مثال، اگر شخصیت محوری فیلم یک انسان بیست و پنج ساله باشد، وقتی در یک بازگشت به گذشته همان شخص را در شش سالگی می بینیم، آن را به عنوان «گذشته» در ارتباط با مجموعه روایت درک می کنیم. صدای روی صحنه و گفت و گوها به بیننده کمک می کنند تا هر صحنه را در جای خود در مسیر خطی مقیاس زمانی روایت جای دهد. این موضوع را می توان با استفاده از جمله بندی , ادبی برای نشان دادن اینکه برخی از بخش های قصه نسبت به سایر بخش ها در گذشته است، برابر سازی کرد (مثلا با استفاده از عباراتی چون دوازده سال قبل). همچنین، اگر یک فیلم به طور واضحی به زمان گذشته اشاره کند (مثلا از لباس و وسایل صحنه و دکور قدیمی با رنگ های قهوه ای و کهنه فیلم استفاده شود) ما مشکلی در جاسازی ذهنی فیلم در گذشته زمان واقعی با چند سال قبل نداریم. این موضوع با استفاده از زبان برای شرح وقایع و توصیف شخصیت های یک قصه که در گذشته زندگی کرده اند، قابل مقايسه است.

تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)
با این همه، در گام اول ادعای انعطاف پذیری ادبیات در مورد زمان دستوری، در قیاس با محدودیت های فیلم از پایگاه محکمی برخوردار است، چرا که برای یک نویسنده تنوع وسیعی از زمان های دستوری (نه فقط گذشته، حال و آینده، بلکه انواع ترکیبات این زمان ها) وجود دارد؛ اما فيلم در ظاهر فاقد این تنوع فراهم در ادبیات است. در حقیقت، نحوه ارائه زمان دستوری فیلم از اساس و پایه با شیوه ارائه رمان دستوری در ادبیات متفاوت است، و این اختلاف در این نکته که ویژگی ذاتی تصویر حالیت آن است، نهفته است. بالاژ می گوید: تصاویر فقط حال را نشان می دهند. آنها نمی توانند در گذشته با آینده خود را بیان کنند.

تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)
این گفته البته به یک تصویر منفرد اشاره دارد که از روایت خود جدا شده و فاقد هرگونه صدای متنی است. این را با واژه یا فعلی که به همین طریق از متن جدا می شود، مقایسه کنید.
واژة نشست را در نظر بگیرید. نه تنها مفهوم اصلی این واژه، بلکه حتی زمان دستوری اش به پشتیبانی یک جمله نیاز ندارد. ما می دانیم که این رویداد چیست و می دانیم که در گذشته اتفاق افتاده است. با وجود این چیزی درباره اینکه چه کسی نشست، کجا نشست، یا چرا نشسته است، نمی دانیم. تغییر در زمان دستوری از طریق تغییرات، در حروف بندی آن یعنی "نشست"، "می نشیند" و "نشسته است"، اتفاقی می افتد. از این رو زمان دستوری به طور بالقوه در بروز عینی خود واژه ها نهفته است. چرا که یک عنصر زبانی معمولا یک معنای انفرادی خواهد داشت و مستقل از متنی است که در آن اتفاق می افتد. در مقام مقایسه، می توانیم نمای کسی را که در حال نشسته است "حال" بخوانیم، چون نمی توانیم بگوییم این رویداد در گذشتة روایی یا آینده روایی اتفاق می افتد. اگر کسی به یک تصویر ثابت (قاب ایستا) نگاه کند قادر نخواهد بود بگوید آیا آن نما یک بازگشت به گذشته (به عنوان نماسازی گذشته روایی با گذشته دستوری) است با یک رجوع به آینده ( آینده روایی یا آینده دستوری). ظاهر عینی یک نما چیزی را برای ما روشن نمی کند. حتی شیوه توصیف تصوير مثل کاربرد واژگانی چون "کسی می نشيند" غیر ممکن بودن تعریف نما را در هر زمانی جز زمان حال تداعی می کند. کسی نشستن، یا کسی خواهد نشست، را نه میتوان دید و نه می توان گفت که می بینم. در واقع، آنقدر اطلاعات نداریم که چنین تصویری را توصیف کنیم. فقط می توان از اینکه کسی وجود دارد که "در حال نشستن" است، آگاه بود.

تفاوت زمان بندی در فیلم و ادبیات (3)

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

هتل آدم و حوا آنتالیا

تور کیش 3 شب و 4 روز

تور استانبول 2 شب و 3 روز ویژه شهریور 94

هتل و اسپای کلارک گرینز - ایرپورت ریزورت هند

دریافت تورهای لحظه آخری و نرخ ویژه از طریق تلگرام

آب و هوای مالزی