روایت سینمایی، روایت ادبی (3)
روایت سینمایی، روایت ادبی (3)
فيلم و رمان عمدتا اشکالی روایی اند: یعنی اشکالی هنری - رسانه ای برای نقل داستان. با آنکه نمی توان گفت که این اشکال در سنت های دیداری، شنیداری، بازیگری، طراحی، یا بلاغي وجوه اشتراک واضحی دارند، اما حتما در سنت های روایی با یکدیگر سهیم اند. این دو شکل بیانگر انواع خاصی از داستان هاست که به انواع خاصی از شخصیت های در حال کنش طی زمان می پردازند. در این حوزه ها تشابهات بسیاری بین این دو شکل وجود دارد.
در طول بیست سال نخست تاریخ سینما، فیلم ها از صورت آثار کوتاه ۱۰ دقیقه ای یا کمتر از آن به فیلم هایی با زمان بیش از یک ساعت مبدل شدند، و برای رسیدن به طول زمانی بیشتر تکنیک های داستان سرایی پیچیده تری را به ظهور رسانده اند. سازندگان این فیلم ها برخی از تکنیک های مورد بحث را از سنت روایی متداول و غالب آن زمان، یعنی رمان قرن نوزدهم فرا گرفتند. طبیعی است که نمی توان آن تکنیک ها را از مضمون و بافت تاریخی و مخاطبانش جدا کرد. خود رمان شکل ادبی نسبتا جدیدی بود که آغازش به اوایل قرن هجدهم می رسید (توجه کنیم که سابقه رمان در ایران حتی به قدمت تاریخ سینما هم نمی رسد، بنابر این بحث از سابقه رمان در سینمای ایرانی بحثی دور از پشتوانه های استدلالی خواهد بود). قرن نوزدهم، دوران اوج محبوبیت رمان بود، چرا که نهادهای جدیدی مثل انتشارات سریالی و کتابخانه هایی که کتاب هایشان را امانت می دادند، ایجاد شدند. این نهادها خواست های طبقه متوسط را که به سرعت رو به رشد بود، تأمین می کرد. و این زمان، در ضمن دوران سلطه اروپایی ها، به ویژه انگلیسی ها بود، حقیقتی که در موضوعات و شخصیت های رمان ها کاملا مشهود و آشکار بود.
طرح های کلی داستانی یا پلات ها و نیز شخصیت هایی را می توان به شیوه های متعدد بنا کرد، اما پلات ها و شخصیت ها چیزهای غیر قابل تغییری نیستند، چنان که به عنوان مثال، پیش از قرن هجدهم تحول شخصیت ها به طور معمول در مسیرهای تمثیلی و نمادین صورت می پذیرفت و به جای مثلا طرح پیچیدگی های روانی شخصیت ها، صفات اخلاقی آنان مورد توجه قرار می گرفت (شخصیت ها با عناوین مؤمن، امیدوار، مأیوس، عاقل یا به سادگی، "هرکس" معرفي یا شناخته می شدند). این واقعیت، آگاهانه یا ناخود آگاه الهام بخش شیوه های نوینی در داستان سرایی سینمایی بوده است.
هر یک از اصطلاحات پلات، داستان و روایت وجوه متفاوتی از "قضیه داستانی" فیلم را بیان می کنند. در مورد تمایز بین پلات و داستان، بوردول و تامپسون از اصطلاحات مکتب نقد فرمالیستی روسیه بهره گرفته اند. در اصطلاح آنان، پلات، نظم یا ترتیبی است که طی آن رویدادها در فیلم (هر فیلمی) بازنمایی می شوند. فرمالیست ها برای چنین ترتیبی از واژه سوژه استفاده کرده اند؛ در تعریف فرمالیست ها "مجموعه ساختار یافته همه رویدادهای علت و معلولی است که عرضه می شوند و ما آنها را می شنویم یا می بینیم." داستان، از سوی دیگر، بازسازی رویدادها بنا به ترتیب زمانی آنهاست که از طریق آنها می توانیم زنجيره علت و معلولی را که این رویدادها به واسطه آن به هم پیوند می یابد، برقرار سازیم. فرمالیست ها این را با فابولا یا داستان شروع می کنند و از قبل فابولا سوژه یا پلات را می سازند.
و براساس این شیوه نقد نئوفرمالیستی، بوردول و تامپسون داستان را پدیده ای می دانند که بیننده آن را به شیوه بازنگری و به عنوان وسیله توضیح ارتباط علی ہین رویدادهای پلات می سازد. موقعیت بیننده قابل قیاس با کارآگاه است که توالی اصلی و اولیه رویدادها را از نشانه هایی که در ترتیبی متفاوت جمع آوری کرده در کنار هم گرد می آورد و این رویدادها را در توالی منسجمی که آنها را به هم ربط داده و معنای آنها را توضیح می دهد "باز مترتب" می کند. بیننده همچون کارآگاهی که توجیهش غالبا از طریق شخصیت های اصلی در پایان تحقیقات به اثبات می رسد، ناچار است روی فهم خود از داستان حساب کند، چیزی که هنگام خروج او از سالن سینما و تشریح و توضیح فیلم، اتفاق می افتد. از آنجا که بیننده داستان را می سازد، حتی یک استعاره مناسب تر برای فعالیت تماشاگر (نسبت به ایده تحقیقات کارآگاهی) کار یک گزارشگر با خبرنگار جنایی (از لحاظ تجسس و بازجویی در چگونگی حادثه و گزارش آن) است.
تمایز بین پلات و داستان در ضمن، به تعریف واژه روایت هم کمک می کند. در واقع "روایت قاعده بندی کلی و توزیع داده هایی است که معین می کند چگونه و چه وقت نماشاگر آگاهی لازم را به دست بیاورد، بدین معنا که تماشاگر چگونه می تواند بداند که در روایت چه چیز را قرار است بداند." با آنکه هم پلات و هم داستان را می توان به عنوان آماج و منظور توالی هایی از رویدادها درک و دریافت کرد، اما روایت در واقع نوعی فرایند است؛ فرایندی که به واسطه آن یک پلات طوری ترتیب می یابد که بیان داستان را امکان پذیر کند. یک قسمت از این فرایند را سازندگان فیلم بر عهده می گیرند، چون توالی رویدادها و کتش های درون پلات را ترتیب می بخشند، علائم یا نشانه هایی می فرستند که بینندگان را به قبول فرضیه هایی درباره روابط بین رویدادها تشویق می کند، و وسایلی را تعبیه می کنند که با آن فرضیه ها را تایید کند یا ابهاماتی ایجاد نماید. سازندگان میزانسن و تدوین خود وسایلی می شوند که تماشاگران از طریق آنها طی پلات راهنمایی می شوند. با آنکه وسایل و ابزار روایت در حین فیلمبرداری، صدابرداری و در اتاق تدوین ساخته می شوند، ولی فرایند روایت فقط در سالن سینما و هنگامی کامل می شود که نماشاگران آگاهی از قراردادها و اطلاعات پلات را که برای ساختن داستان در ذهنشان فراهم آمده، مورد استفاده قرار می دهند.
معانی مبهم اصطلاح روایی و روایت در نقد فیلم به مراتب بیشتر از این تمایز در نقد ادبی است، چرا که قصه های سینمایی در زمان حال استمراری به وقوع می پیوندد و غالبا این طور پنداشته می شود که این قصه ها خودشان را روایت می کنند یا به اصطلاح خود به روایت اند؛ غنی ترین منبعی که به جلوه با "اثر واقعیت" در سینما معروف است.
- توضیحات
- بازدید: 365
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان