ساخت تدریجی شهر (2)
ساخت تدریجی شهر (2)
در جزئیات، این امر از طریق کنش های شیمیایی حاصل از هورمونها صورت می گیرد. این کنش ها در بعضی نقاط فضا موجب تشویق رشد و در برخی نقاط مانع رشد می شود و آنگاه این روند رشد متباین حاصل از تشویق و منع، كل رشد یابنده را به وجود می آورد. روند رشد، بسته به وضع این کنش ها در هر لحظه، دقيقه معینی از رشد را پدید می آورد که ساختار موجود را با تأنی و بر طبق قانون معینی متحول می سازد.
همین طور که رشد پیش می رود، کنش های شیمیایی تغییر می کنند، آنچنان که تحولی واحد بر طبق قانونی واحد، در هر بار که رخ می دهد اثری اندک متفاوت دارد. از این رو اعمال مکرر تکامل، که تابع تراكم متغیر کنش های شیمیایی ای است که به اندام می گوید فاصله اش با حال تعادل چقدر است، آن را به سمت الگوی نهایی پیش می برد. اما الگوی نهایی صرفا محصول نهایی توالی تحولات خرد است. در شهر نیز باید همین کار صورت گیرد. فقط با این تفاوت که در شهر «کنش های شیمیایی» جای خود را به آگاهی مردم از الگوهای کلانی می دهد که قوانین رشد را فراهم می آورند. اگر مردم بر سر این الگوهای کلان توافق داشته باشند، آنگاه می توانند علم خود به الگوها و مرتبه نیل به این الگوها را به کار برند، تا رشد و تجمع الگوهای خردتر را هدایت کنند.
کم کم بر اثر این هدایت، توالی تحولات خرد خود به خود الگوهای بزرگ تر را جزء به جزء پدید می آورد؛ بی آنکه هیچ کس لزوما بداند این الگوهای بزرگ تر در شهر نهایی دقیقا چگونه و کجا خواهد بود. در اینجا برای نمونه نحوه عمل چنین روندی در ایجاد الگوی بسیار کلانی چون انگشتان حومه شهر عرضه می شود.
در هر لحظه معینی، مرز واقعی بین شهر و حومه آن منحنی ای ناصاف و نامنظم است. فرض کنید شهر موجب انگیزه های اجتماعی محلی ای شود که آن را به توسعه در محل بیرون زدگی این منحنیها سوق دهد و از توسعه در بیرون محل تورفتگی های منحنی جلوگیری کند و حتی در درون منحنی در نقاطی که تورفتگی دارد تخریب بناها و بازسازی فضاهای باز را ترغیب کند.
بر اثر این محرک ها کم کم بیرون زدگی های منحنی رشد می یابند و انگشتان شهر را پدید می آورند؛ محل های «بیرون نزده» بدون رشد در جای خود می مانند و یا حتی به سمت داخل شهر پس می روند و انگشتان شهر را محفوظ می دارند یا به وجود می آورند.
البته در هر ماه پیشرفت اندک است، اما این مهم نیست. بر اثر این روند رشد، الگوی انگشتان حومه شهر به نحوی آرام اما اجتناب ناپذیر پا به عرصه وجود می گذارد. در مقیاسی قدری کوچک تر، همین امر برای ایجاد الگوی تفرجگاه صورت می گیرد. . مثلا فرض کنید از حد فاصل گوشه ای از خیابان که بستنی فروشی در آن واقع است و گوشه دیگری که مردم عصرها در آن جمع می شوند، خیابان پیاده رو و تفرجگاه آغاز می گردد.
در اینجا جامعه برای همه محلات پیرامون این دو نقطه روشن کرده است که می خواهد تردد خودرو را از معابر واقع در این مسیر حذف کند و مایل است فعالیتهای اجتماعی جدیدی را در طول این تفرجگاه در حال تکوین ببیند و مانند اینها.
و در نتیجه، هر محله می کوشد راهی پیدا کند که بتواند به ایجاد این تفرجگاه بیشتر کمک کند؛ این کار را می کند تا از تشویق های جامعه بزرگ تر برخوردار شود. مثلا فرض کنید محلهای متوجه می شود که می تواند در جایی که تفرجگاه از آن می گذرد، دروازه ای با مکانی کوچک برای فعالیت های ورزشی ایجاد کند. آنان برای ایجاد تفرجگاه معبری می سازند که ممکن است از آن قسمت از اجتماع، در پشت دروازه ای که به محله راه می برد و در پشت میز پینگ پنگ و زمین ورزش های محلی بگذرد. با تلاش های تدریجی محلات مختلف، تفرجگاه کم کم شکل میگیرد. همین نوع روند میتواند در هر محله هم الگوهایی به وجود آورد.
دو الگویی را که متکفل ایجاد محلات اند در نظر بگیرید: دروازه های اصلی و شبکه معابر و خودروها. محله محرک هایی بوجود می آورد که ایجاد مجتمع های مسکونی و تجمعات کاری و خانه های خصوصی را تشویق می کند تا این الگوها را به تدریج و اندک اندک پدید آورند. در یک سال ساکنان یکی از مجتمعها در پشت مجتمع در پشت مجتمع خود حصاری میکشند و در نتیجه معبری ایجاد میکنند که از خیابانی در میان دو مجتمع شروع، و به خیابان دیگری ختم میشود. در سال بعد، اهالی مجتمع دیگری نیز بر اثر محرکی که محله فراهم کرده است، محوطه عمومی خود را به همان معبر وصل میکنند، با علم به اینکه دوست دارند به ایجاد این الگوی بزرگتری که محله نیاز دارد کمک کنند.
در سالی دیگر کسانی که در نزدیکی مرز محله زندگی میکنند تصمیم می گیرند دو بنای کوچک در عرض خیابان بسازند تا دروازه ای پدید آید. البته این دروازه را طوری می سازند که به الگوی در حال تكوين شبکه معابر و خودروها مرتبط باشد. این کار في نفسه دروازه اصلی کاملی پدید نمی آورد. اما باریک شدن خیابان در محلی که آن دو بنا ساخته شده، آشکارا مقدمه ای است برای ایجاد دروازه. فعالیت کوچک دیگری در پی آن می آید تا دروازه را کامل کند. اما در این میان محله اجازه داده است که آن دو بنا به خیابان تجاوز کنند، زیرا اهل محله تشخیص داده اند که باریک شدن خیابان بر اثر این کار کم کم آن گوشه از محله را به حالتی سوق می دهد که دارای دروازه ای شود که کل محله در آن موضع نیاز دارد. هر یک از این روندها مستلزم گروهی بزرگ و گروهی متشکل از زیرگروه هاست.
وضع آنها از این لحاظ مانند خانه ها و مجتمع هاست، اما در مقیاسی بزرگ تر. در آنجا خانه ها تک تک عمل می کردند تا الگوهای بزرگ تری را که مجتمع نیاز دارد به وجود آورند. اما در مقیاسی بزرگ تر. مجتمع ها با هم عمل می کنند تا الگوهایی را به وجود آورند که محله نیاز دارد. محله ها با هم عمل می کنند تا الگوهایی را پدید آورند که جامعه نیاز دارد. جوامع با هم عمل می کنند تا الگوهایی را به وجود آورند که کل شهر نیاز دارد. بنابراین برای آنکه این روندها کل ساختار شهر را در برگیرند، لازم است که شهر از سلسله مراتبی از گروه ها و زمین هایی تشکیل شود که هر کدام متكفل الگوهای خود باشد.
- توضیحات
- بازدید: 283
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان