سینمای کارگری
سینمای کارگری
گفته می شود اگر قرار بود به ازای هر کارگری که در کشور قطر، حین کار کردن برای ساخت ورزشگاههای جام جهانی 2022 کشته شده است در این جام جهانی یک دقیقه سکوت شود، 44 بازی این جام باید در سکوت کامل برگزار میشد. کارگران قشر ضعیف و آسیب پذیری در هر جامعه هستند و به همین دلیل هم هست که سینما بعنوان یک هنر عمل گرا که پیوسته شرایط جاری مملکت را زیر ذره بین دارد، در بسیاری از مقاطع تاریخ خودش را صرف حمایت از کارگران و گفتن از دغدغه های آنان کرده است.
برای مثال در انگلستان پس از جنگ جهانی دوم، جنبشی با نام سینمای آشپزخانه به راه افتاد که تمام توان خود را برای حمایت از کارگران صرف کرد. این جنبش، دوربین را به داخل اصناف مختلف کارگری می برد و از آنان فیلم تهیه می کرد. به همین دلیل است که یکی از مهم ترین جنبش ها در سینما برای تلفیق سینمای مستند و داستانی، همین سینمای آشپزخانه ای بود. برای فیلمسازان مهم این بود که از زندگی کارگران انگلیس فیلم تهیه کنند و تصمیم آنها نیز بر این بود که با اضافه کردن عناصر دراماتیک و قصه گویی به فیلم هایشان، موجب تشویق بیشتر تماشاگران سینما به دیدن این فیلم ها بشوند.
این جنبش از لحظات سخت کاری کارگران، زندگی روزمره آنها و تمام مشکلات و مسائلشان فیلم میگرفت و باعث شد تا مسئولین کشور و حتی سازمان های غیر دولتی هم، به حمایت بیشتر از کارگران ترغیب بشوند. سینمای کارگری انگلستان همانطور که اشاره شد رنگ و لعابی مستند هم به خود داشت. فیلم سازان برای اینکه راحت تر بتوانند از سوژه های مورد نظر خود فیلمبرداری کنند، از دوربین روی دست استفاده می کردند. از تکان خوردن های شدید دوربین و سادگی که در قاب بندی ها لحاظ می شد و نوع رابطه ای که بین فیلمساز و سوژه او یعنی کارگران ایجاد شده بود میتوان فهمید که این سینما در آن زمان چقدر موفق بود.
جنبش سینمای انگلیس در آن زمان توانست بر بسیاری از کشورها نیز اثر بگذارد و فیلمسازانی در دیگر نقاط جهان به پیروی از آنها وارد کار شدند. حتی این جنبش اکنون هم مورد بسیار مهمی برای مطالعه است و در بسیاری از کتب تاریخ سینما و سینما پژوهی همواره به این جنبش نیز اشاره شده و از آن بعنوان یک نمونه موفق یاد می شود.
دومین سینمایی که بعنوان سینمای کارگری نیز می توان از آن یاد کرد، سینمای نئورئالیستی ایتالیا بود. آنها میخواستند که با ثبت زندگی روزمره مردم ایتالیا در سال های سخت پس از جنگ جهانی، روزمرگی آنان را ضبط کنند. این عمل در چند جهت باعث ترقی سینما شد. هم اینکه ساخت راحت و آسان فیلم سازی را ترویج داد. چیزی که ایتالیایی ها از انگلیسی ها آموخته بودند و کمی بعدتر نیز در سینمای موج نوی فرانسه نیز اعمال شد. دوم اینکه سینما بیش از پیش به زندگی روزمره و رئالیسم نزدیک شد.
دیگر قرار نبود هر فیلمی با الهام گرفتن از زندگی انسان های بزرگ و یا چیزهایی که در صفحات حوادث روزنامه ها نوشته می شد ساخته شود. حالا هر فیلم سازی که در خیابان قدم می زد می توانست از بین تمامی آدمهایی که مقابلش هستند کسی را بصورت شانسی بعنوان سوژه انتخاب کند و بر اساس اتفاقات روزمره ای که برای او می افتد فیلم بسازد.
یکی از فیلمنامه نویسان مشهور نئورئالیستی ایتالیا میگوید هدف ما این بود که قدم زدن یک کارگر ایتالیایی را جین بازگشتن از محل کار به خانه ضبط کنیم و تمام فیلم ما همین باشد. البته که طبیعی بود چنین نوعی از سینما برای همه جذاب نبود. به هر حال اصل و اساس سینما بر داستان گویی استوار است و همواره فیلمهایی مورد ستایش همه قرار می گیرند که بتوانند با داستان گویی خود مخاطب شان را سرگرم کنند.
اما به هر حال سینمای نئورئالیستی ایتالیا در امر بازنمایی زندگی کارگران بسیار موفق و چشم گیر عمل کرد. آنها نشان دادند که یک کارگر از صبح که چشم باز میکند تا آخر شب که میخواهد بخوابد با چه مشکلات عدیده ای مواجه است. برای کار پیدا کردن چقدر به زحمت می افتد و حتی تحقیر میشود، برای بدست آوردن ابزار کار چه باید بکشد، دیر شدن حقوقش و تنشی که بین او و زن و بچه اش بوجود می آید چقدر تلخ و دل گیر است. همگی این مسائل نئورئالیسم ایتالیا را از نظر محتوایی غنی ساخت. حالا دیگر مخاطب سینما یاد گرفته بود که به جای هفت تیر کشی قهرمانان سینما و انفجارهای عظیم، بنشیند و داستان زندگی آدمهایی معمولی را ببیند که تمام هدفشان بدست آوردن لقمه ای نان است. این کارگران قهرمانان داستانی بودند که مخاطب نئورئالیسم می دید. دشمن قهرمان این فیلم ها نیز موجودات اهریمنی یا یک ارتش تا بن دندان مجهز و مسلح نبود. بلکه دشمنان آنها نیز انسانهایی معمولی مثل خود ما بودند که چون حاضر نمی شدند حقوق کارگر را به موقع بدهند و یا اینکه او را مورد تحقیر قرار می دادند حالا به «بد من» یا آنتاگونیست فیلم بدل شده بودند.
نئورئالیسم ایتالیا هم در فرم سینما تغییرات عظیمی بوجود آورد و هم در ذائقه مخاطبین سینما رخنه کرد. این تاثیر عظیم تا حال حاضر نیز ادامه یافته و هر فیلمی که با دوربین روی دست و سر و شکلی ساده بخواهد از زندگی روزمره مردم عادی و مشکلات آنها بگوید بلافاصله به فیلم های نئورئالیستی ایتالیا شبیه می شود.
در سینمای امریکای جنوبی نیز در سالهایی چنین سینمایی وجود داشت. یکی از فیلمسازان امریکای جنوبی در دهه های 1960 می گوید که زمانی که فیلمسازان اروپایی راجع به عشق یک طرفه فیلم می ساختند، ما دوربین را به دل بدبختی و فقر مردم میبردیم و از آنها فیلم میساختیم. این سینما در امریکای جنوبی و خصوصا در کشور برزیل به سینمای زباله یا «زیبایی شناسی زباله» معروف شد. دلیل این نام گذاری هم سیاهی فضای فیلم ها، کثیف بودن محیط های پایین شهری که فیلم ها در آن ساخته می شد و ضعیف بودن قشری که سوژه این فیلم ها قرار می گرفتند، بود.
در سینمای زباله بدلیل اینکه در آن زمان امریکای جنوبی در اوج فقر و فساد به سر می برد، تاریخ سینما شاهد فیلم های بزرگ و شاخصی بود. شاید فیلم های سینمای کارگری در برزیل و شیلی و آرژانتین خیلی بیشتر از اروپا طرفدار داشت و مردم بیشتر با چنین فیلمهایی احساس نزدیکی و همذات پنداری می کردند.
- توضیحات
- بازدید: 489
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان