چاپ

معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

زمانی که یک زن، باردار می شود؛ تغییر اساسی در تمام وجودش حس می کند. دورانی که سر شار از احساسات و حالات روحی و روانی جدید می باشد. هنگامی که جنین بزرگ تر می شود و مادر وجود او را حس می کند، حرف زدن ها با او شروع می شود. گفت‌وگوی هایی که میان مادر و جنینی که در شکم دارد، درون‌مایه کتابی است که در زیر به معرفی آن می‌پردازیم. در ادامه شما را با کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، بیشتر آشنا می کنیم.

معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

درباره کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

هیچ کس در کره زمین، دوران جنینی خود را به یاد نمی آورد. دورانی که در رحم مادر شکل می گیرد و بعد از 9 ماه انتظار، نوزاد وارد دنیای جدیدی می شود. در این میان ارتباط روحی و جسمی جنین با مادر خود، یکی از شگفت انگیزترین مراحل خلقت است. این کتاب، دست نوشته های مادری می باشد که با جنین خود درباره دنیایی که قرار است در آن متولد شود و شروع به زندگی کند، صحبت کرده است. در این کتاب، مادر  فرزندش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن آگاه کرده و مشکلات جامعه متمدن و مدرن را در قالب گفت‌وگو با جنین خود بیان می‌کند. هم چنین مادر در حال کشمکش بین مراقبت‌های دوران بارداری و استقلال شخصی خود نیز هست. از ویژگی های این کتاب می توان به نثر روان، جلوه‌هایی از واقع‌گرایی و حس صداقت در متن این کتاب اشاره کرد. نویسنده در طول این کتاب، تمام اتفاقات تلخ و شیرین را با واژگانی ساده توصیف کرده است. در واقع این کتاب، واقعیت زندگی تمام مردم دنیاست که با وجود چالش‌هایی که با آن مواجه می باشند، در حال گذران زندگی هستند. در ابتدای کتاب، نویسنده نگاه تاریک به دنیا دارد ولی در پایان، طرز امیدوارانه ایی به زندگی پیدا کرده و بیان می‌کند که زندگی با همه سختی‌ها و آسانی‌ها، رنج‌ها و خوشی‌ها جریان دارد و باید جریان یابد.

معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

آیا این کتاب برای شماست؟

اگر شما از آن دسته از افرادی هستید که از تردید نمی‌هراسید یا بر سر دوراهی قرار گرفته اید که زندگی‌بخش باشید یا از این بخشش خودداری کنید، پیشنهاد می کنیم این کتاب را مطالعه نمایید. این کتاب در واقع هدیه ایی است از یک زن، به تمامی زنان، اما خواندن آن برای تمام افراد توصیه می شود.

بخش‌هایی از کتاب

ما زوج عجیبی هستیم، تو و من. همه‌چیز تو به من بستگی دارد و همه‌چیز من وابسته به توست: اگر تو بیمار شوی، من هم می‌شوم. اگر من بمیرم، تو هم می‌میری. اما نه من می‌توانم با تو ارتباط برقرار کنم نه تو با من. با وجود حکمت بی‌پایانت، تو حتی نمی‌دانی من چه شکلی هستم، چند ساله‌ام، به چه زبانی حرف می‌زنم. نمی‌دانی اهل کجا هستم. کجا زندگی می‌کنم و چه می‌کنم. حتی نمی‌دانی سیاه‌پوستم یا سفیدپوست، جوانم یا پیر، بلندم یا کوتاه. من هنوز نمی‌دانم آیا تو یک شخص هستی یا نه. ما دو غریبه‌ایم که به یک سرنوشت مشترک گره خورده‌ایم، دو موجود که در یک بدن به وحدت رسیده‌اند. دو موجود که یکدیگر را نمی‌شناسند و از هم دورند…
هيچ چيز از نيستى بدتر نيست. برايت تكرار مى‌كنم من از درد نمى‌ترسم. درد با ما به دنيا مى‌آيد و رشد مى‌كند و همچنان كه به داشتن دو بازو و دو پا عادت داريم به درد خو مى‌كنيم. در واقع، از مرگ هم بيمى ندارم، زيرا اگر آدميزاد مى‌ميرد مفهومش اين است كه به دنيا آمده، از نيستى رها شده. من از نيستى بيمناكم، از نبودن، از اقرار به وجود نداشتن، حتى اگر آدم تصادفا و در اثر اشتباه يا تفريح ديگرى به دنيا بيايد…

معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
بازدید: 762
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال