نظریات مختلف پیرامون ساختمان آرامگاه کوروش
نظریات مختلف پیرامون ساختمان آرامگاه کوروش
در هر حال آن چه که مورد پذیرش همه خاورشناسان و پسین قرار گرفته، این است که بنا آرامگاه خود کورش بزرگ بوده است و با نگرش به تاریخ می توان گفت در واپسین پادشاهی خویش دست به کار ساختمان شده و زمان کمبوجیه گشاینده مصر و جانشین او به پایان رسیده، ولی به انگیزه نبودن او در ایران و ماندن پی درپی در مصر و سپس شورش گئومات مغ و شورش کشورهای پیرو و گرفتاری های دیگر داریوش بزرگ در آغاز فرمانروایی، جلو گرفته شده که کالبد کورش را که گویا در همدان (هگمتانه) به امانت بوده با بزرگداشت و ارجمندی بایسته که در خور جایگاه سیاسی و روحانی و رهبر بلند پایه پارس بود به آرامگاه همیشگی او بیاورند، از این رو همان گونه که گفته شد این کار در زمان خود، خود را در نزدیکی تخت جمشید و نقش رستم در سینه کوه ها و جاهایی که تا اندازه ای از دسترس دور باشد، بسازند. باز همان گونه که پایتخت و دربار شاهنشاهی از پاسارگاد به تخت جمشید شیراز آورده شد، آرامگاه شاهان نیز به کوه حاجی آباد و نقش رستم جابه جا گردید.
افزون بر این، بودن این دو گور به درستی روش می سازد که ساختمان آرامگاه کورش، اگر هم در زمان زنده بودن او آغاز شده باشد، چندی پس از مرگش پایان پذیرفته و آماده برای پذیرفتن کالبد او گردیده است.
ایرانیان باستان بر این باور بودند که پس از بیرون رفتن روح از بدن و رفتن به جهان بالا، دیگر کالبد ارزش شایان نگرشی ندارد و تا آنجا که آن را شایان به خاک سپردن در خاک و یا سوختن با آتش و یا انداختن به آب که انگیزه آلودگی آخشیج های پاک می شده، نمی دانستند و آخشیج ها را پاک تر از آن می دانستند که با کالبد ناپاک انسانی آلوده گردد و شاید آهنگ ریشه ای از مومیایی کرده تنها نیز انگیزه پردهای بین کالبد و خاک بوده است تا خاک آلوده نگردد.
بنابراین گاهی که برای بدن پس از مرگ ارجی نمی گذاشتند بایسته نبود که گورهای مردگان را بازر و زیور بیارایند برای آنها بزرگداشتی ویژه انجام دهند.
سرشت و سیرت شاهان هخامنشی پس از گشودن کشورهای آسیای باختری و مصر که هر کدام دارای فرهنگی درخشان و پر مایه و ادامه دار بودند، این بود که آیین ها و رسم ها و مذهب و ملیت توده ها را ارج نهند و از برخی از آن آیین ها به درخور بودن سیاست و رعایت اندیشه های شکست خوردگان، پیروی نمایند، ولی با جور ساختن آنها با شرکت خود. یکی از آن جمله، ساختمان آرامگاه شاهان و گذاشتن تنها در آنهاست، برای این که تنها پیروی از گورها و آرمگاه های کهن نشده باشد، آرمگاه های ابدی خود را ساده و کوچک و بی آلایش و در حال سادگی با فر و شکوه و استوار و با روشی تازه در سینه کوه ها یا میان جلگه ها ساختند که هیچ گونه همانندی با آرامگاه های کشورهای پیرو چون مصر و آشور و جز آنها نداشته باشد. و خود روشی ویژه و جداگانه باشد.
از سویی کشورهای زیر فرمان شاهان هخامنشی چشم داشت داشتند که همان بزرگداشت هایی برای آیین خاک سپاری بزرگان و شاهان خود دارند، درباره آنها نیز انجام شود، بابلی بر این خشنود بودند که کورش همان آیین هایی را که برای شاهان و بزرگان ایران انجام می دهند برای آنها نیز همان گونه انجام می داد و به گونه شایسته تری آن ها را آزاد می گذات که هر گونه آیین خودشان است در خاک سپاری مردم و بزرگان و شاهان خود برساخته دارند و یا مصری ها آزاد بودند که هرگونه بزرگداشتی که برای فرعونان خود برپا می کردند برای دیگر بزرگان و شاهانشان نیز انجام دهند.
خود هخامنشیان نیز افزون بر باورهای مذهبی، شاید از بیم تیره های یورشی، گورهای خود را در دامنه کوه ها قرار دارند، زیرا به گونه ای تاریخها نشان می دادند بیش تر شاهان کشورگشای آشوری و بابلی، نسبت به کشورهای شکست خورده از هیچ گونه کشتار و چپاول و دستبرد به ناموس و شرف و کارهایی ناشایسته نسبت به پادشاهان شکست خورده دریغ نمی کردند و تا آنجا که به مردگان در زیر خاک هم بخششی نداشتند و استخوان های شاهان را از گور در آورده و به چپاول می بردند.
- توضیحات
- بازدید: 409
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان