قربانی

قربانی
کاپوت یا “قربانی” کتابی است که به طرزی وحشتناک بی‌رحمانه و شاد است. شادی بی‌رحمانه کتاب عجیب‌ترین تجربه‌ای است که من از منظره‌ی اروپا طی این چند سال جنگ گرفته‌ام. از میان عوامل مهمی که در این کتاب مطرح‌اند، جنگ در واقع نقش دوم را بازی می‌کند. در “قربانی” جنگ چیزی در حد قضا و قدر است و به نحو دیگری در این کتاب وارد نمی‌شود.( نظر خود نویسنده درباره کتاب)
قربانی کتاب استثنایی و بی نظیر اثر کورتزیو مالاپارته، است کورتزیو مالاپارته،در جنگ جهانی دوم خبرنگاری ایتالیایی بود که با سمت سروانی در کشورهای مختلف جبهه متحدین می‌گشت و خاطراتش را مخفیانه می‌نوشت. او بلافاصله بعد از پایان جنگ این خاطرات را در قالب کتاب قربانی منتشر کرد، کتابی که خیلی زود به یکی از پرفروش‌ترین آثار آن دوره تبدیل شد. مالارپه در قربانی از اوضاع و احوال از آن سوی جبهه جنگ جهانی دوم می گوید.از اوضاع نابسامان و دردناک و قتل عام کشورهای تحت اشغال جبهه متحدین آلمان و ایتالیا از دل اردوگاه فاتحان سال‌های اول جنگ.
کتاب قربانی در واقع مشاهدات عینی خود نویسنده است از تمامی اتفاقاتی که در جنگ رخ داده است از تلخی های آن گرفته تا شادی های بی رحمانه اش، از نشست و برخاست هایش با بزرگان اشرافی و هنرمندان و سیاستمداران.

کتاب قربانی چکیده‌ای است از تمام بدبختی‌ها و سیه روزی‌ها که جامعه ایدئولوژی زده بر ایمان به ارمغان می‌آورد، و آنچه که قربانی به خواننده‌اش اهدا می‌کند، با وجود توصیفات شاعرانه و کنایه‌های ادبی و تعاریف لطیف، چیزی نیست جز سیاهی و شرم و زشتی نژادپرستی و پلیدی و جنگ و خونریزی و همه فجایعی که جنگ جهانی دوم بر سر انسان آورد.
در کتاب قربانی عوامل دیگری غیر از جنگ نیز مطرح است که جنگ را در اولویت دوم قرار می دهد و آن هم مسئله فاشیسم و اروپای فاشیسم زده است که عامل ایجاد جنگ هستند.

قربانی
قسمتی از متن کتاب
گفتم: بین موسولینی و پاپ نیز در آغاز کار اختلافات شدیدی بروز کرده بود. هر دو ساکن یک شهرند و هر دو مدعی‌اند که از عیب و اشتباه مبرا هستند؛ و بنابراین مسلم بود که بینشان نزاعی درخواهد گرفت. ولی هر دو با هم کنار آمدند و حالا کارها بر وفق مراد هر دو صورت می‌گیرد. وقتی یک فرد ایتالیایی از مادر متولد می‌شود، موسولینی او را تحت حمایت خود می‌گیرد: اول او را به پرورشگاه می‌سپارد، بعد او را به مدرسه می‌فرستد، پس از آن حرفه‌ای به او یاد می‌دهد، بعد او را وارد حزب فاشیست می‌کند و تا بیست سالگی از او کار می‌کشد. در بیست سالگی او را به نظام اجباری می‌برد و دو سال در سربازخانه نگهش می‌دارد. بعد مرخصش می‌کند و باز به کار می‌گماردش و وادارش می‌کند که زن بگیرد، و اگر زن و شوهر بچه دار شدند، با بچه‌های آن ها همان معامله را می‌کند که با پدرشان کرده بود. وقتی هم پدر پیر شد و دیگر قادر به کار نبود و به هیچ دردی نخورد، به خانه روانه‌اش می‌کند و وظیفه‌ی ناچیزی به او می‌دهد و به انتظار مرگش می‌نشیند. بالاخره وقتی یارو مرد، موسولینی تحویل پاپش می‌دهد تا او هر چه دلش خواست با آن مرده بکند.

قربانی

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال