روباه نادان
روباه نادان
روزی روزگاری در جنگل بزرگی، روباهی زندگی میکرد. روباه بسیار نادان بود. هروقت حرفی یا کاری میخواست انجام بدهد، قبلش به آن فکر نمیکرد به همین دلیل حیوانات جنگل به خاطر حرفهای احمقانه ای که میزد با او حرف نمیزدند. یک روز گرم تابستانی، روباه بسیار گرسنه بود و به دنبال غذا می گذشت که هیزم شکنی را دید که مشغول بریدن درخت ها است.
روباه با خودش گفت: حتما برای نهارش غذای مفصلی اماده کرده است باید وقتی که حواسش نیست آن را پیدا کنم. روباه اطراف را به خوبی گشت ولی چیزی پیدا نکرد. او ناامید کنار یک درخت دراز کشید که ناگهان بوی خوبی به مشامش خورد. روباه به اطراف نگاه کرد و سوراخی را در درخت دید و داخلش را نگاه کرد و نهار هیزم شکن را انجا دید. روباه با خوشحالی به خودش گفت: من بسیار باهوشم هستم و خیلی راحت توانستم برای خودم غذا پیدا کنم. اگر این ماجرا را برای حیوانات جنگل تعریف کنم حتما با من دوست میشوند، حتی ممکن است من را سلطان جنگل کنند. روباه به ارامی وارد سوراخ شد و شروع به خوردن کرد. وقتی روباه تمام نهار هیزم شکن را خورد، احساس تشنگی کرد و خواست سورا خ را ترک کند ولی هرچقدر تلاش کرد، نتوانست از سوراخ بیرون بیاید.
روباه که بسیار گیج شده بود، گفت: چطور ممکن است، من ابتدا به راحتی وارد سوراخ شدم ولی الان نمی توانم بیرون بیایم. سنجابی که روی درخت خانه داشت، متوجه روباه شد و سرش را داخل سوراخ کرد وگفت: بهتره از سوراخ بیرون بیای چون هیزم شکن داره به درخت نزدیک میشه. حتما اگه متوجه بشه، نهارشو خوردی، حسابی عصبی میشه. روباه گفت: من نمیتوانم بیرون بیایم. فکر کنم درخت از عمد من را اینجا زندانی کرده است. سنجاب نگاهی به روباه کرد وگفت: میدونی چرا نمیتوانی از سوراخ خارج بشوی؟ چون انقدر غذا خوردی که شکمت باد کرده و اونجا گیر افتادی. حداقل غذا را برمیداشتی و در خانه خودت می خوردی. روباه که تازه متوجه اشتباهش شده بود، بسیار ناراحت شد و گفت: کاش قبل از خوردن، کمی فکر میکردم. بچه های گلم به نظرتون وقتی هیزم شکن متوجه بشه، روباه نهارشو خورده، چکار میکنه؟
- توضیحات
- بازدید: 509
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان