مرگ خوش
مرگ خوش
مرگ خوش را آلبر کامو قبل از بیگانه نوشته است، شخصیت اصلی داستان همان مورسو بیگانه است با همان بی تفاوتی های مخصوص به خودش.
خلاصه کتاب مرگ خوش
کتاب در دوبخش نوشته شده است.
مرگ طبیعی
مرگ عمدی
در این داستان مورسو شخصی به نام زاگرو که فلج است را به قتل می رساند و تمانمی پول های او را برای ساختن زندگی خوب و رسیدن به خوشبختی برای خود بر می دارد. مورسو این قتل را کاملا منفعلانه انجام می دهد و کوچکترین حس گناهی را به خود راه نمی دهد که هیچ بلکه راهی سفر می شود تا از دنیا و زندگی لذت ببرد.
در ادامه داستان متوجه می شویم که زاگرو دیگر نمی تواند باقی زندگی خود را افلیج بماند به همین خاطر خودش از مورسو می خواهد که او را بکشد در واقع این قتل بین آنها توافقی است. مورسو نیز که از کودکی با فقر بزرگ شده است می خواهد به هر قیمتی که شده به خوشبختی دست بیابد و حاضر است دست به هرکاری بزند، حتی قتل.
مورسو بعد از قتل زاگرو به سمت خوشبختی می رود و زندگی اش را می سازد. اما او گام به گام به مرگ نزدیک می شود. مورسو به اندازه کافی از زندگی لذت برده است و برای رسیدن به آرزوهایش دست به همه کاری زده است، برای همین کوچکترین ترسی از مرگ ندارد و با کمال میل آمادۀ ترک دنیا است.و این همان مرگ عمدی و خود خواسته است.
جملاتی از متن کتاب مرگ خوش
بیست سال نتونستم چیز خاصی رو از خوشبختی تجربه کنم. این زندگی رو که من رو میبلعه کامل نشناخته بودم. و چیزی که من رو از مرگ میترسونه اینه که یقین دارم زندگی، بدون من سپری خواهد شد. متوجهی؟ خندهی یه مرد جوون اگه تحولی نداشته باشه تا از دل تاریکی برخیزه… مورسو! این یعنی من توی این وضعیت، در درونم هنوز امیدوارم. (کتاب مرگ خوش – صفحه ۵۰(
مورسو! بیست و پنج سالم که بود، از پیش میدونستم هر آدمی که احساس و اراده و شوق به خوشبختی داشته باشه، مستحق اینه که ثروتمند باشه. به نظرم شوق به خوشبختی باارزشترین چیزیه که تو قلب آدمی نهفتهس. من فکر میکنم این همه چیز رو توجیه میکنه. (کتاب مرگ خوش – صفحه۴۷)
این زندگی بکشم… و حالا افتادم این جا. میفهمی: باید هم بفهمی که نمیخواستم دیگه به این زندگی حقیر ادامه بدم. بیست ساله که پولای من همین جا کنارم مونده. با صرفه جویی زندگیم رو گذروندم و به ندرت دست به سرمایه زدم.» کف هر دو دستش را به ابروهایش کشید و به نرمی گفت: «هرگز نباید زندگی با بوسههای یک افلیج آلوده بشه.» (کتاب مرگ خوش – صفحه ۴۸)
من خارج از زندگی خودم تجربهای به دست نمیآرم: من تجربه ی زندگی خودم خواهم بود. (کتاب مرگ خوش – صفحه۴۵)
- توضیحات
- بازدید: 425
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان