ژانر سینمای ترس و وحشت در فیلم های مستند
ژانر سینمای ترس و وحشت در فیلم های مستند
فیلم های مستند در سالیان اخیر، حسابی به فیلم های داستان شبیه شده اند. نوع نگاه کارگردانان به ساخت فیلم مستند و حتی بازسازی هایی که انجام میشود، باعث شده تا خیلی اوقات نتوانیم بین این دو گونه سینمایی تفاوت و تمایزی را پیدا کنیم.
ژانر که همیشه متعلق به سینمای داستانی بوده است، به همین منوال به سینمای مستند نیز راه یافته است. با توجه به سیری که فیلمهای مستند تا کنون طی کرده اند، حالا میتوان دست به بررسی رد پای ژانرهای خاصی در سینمای مستند هم زد. یکی از این ژانرهایی که در یک دهه اخیر حسابی مورد توجه مستند سازان بوده است، ژانر ترس و وحشت است.
مستندهایی مثل: خانه جن زده، بختک و خانه شیطان، بخشی از لیست بلندی است که در حوزه «هارور داکیومنتری» یا مستند ترسناک ساخته شده اند. در این نوع مستندها، عموما داستانی انتخاب می شود که به یک داستان جنایی و ترسناک مربوط شود. مثلا در همین فیلم خانه شیطان، داستان مربوط به خانه ای می شود که اتفاقات رعب آوری در آن اتفاق افتاده است. در این خانه شیطان با بعضی آدمها تماس هایی داشته است و حالا فیلمساز تصمیم گرفته تا به این راز پی ببرد.
شاید اگر این خلاصه داستان متعلق به یک فیلم داستانی بود، خیلی از ما دیگر حوصله تماشای آن را نداشتیم و ادعا میکردیم که این هم یک فیلم تکراری و کلیشه ای مانند بسیاری دیگر از فیلمهای ترسناک است. اما زمانی که دقت میکنیم و می بینیم که این فیلم یک فیلم مستند است و نه داستانی، تازه قضیه برایمان جالب می شود.
ترسی که در این فیلم دچارش می شویم، ترسی اصیل و واقعی است. دیگر قرار نیست فقط با صدای زوزه باد و جیر جیر در بترسیم، بلکه حالا هیولا واقعی است و حتی خطر آیسب رساندن به آدمهای واقعی نیز وجود دارد. در یک فیلم داستانی ترسناک، ما با خیال راحت مقابل تلویزیون نشسته ایم و در حاشیه امن، شخصیت هایی را می بینیم که بدست هیولای فیلم تکه تکه می شویم. شاید با آنها همذات پنداری کنیم و تا لحظاتی هم حسابی بدن خودمان را از ترس منقبض کنیم، اما به هر حال به خودمان یادآوری خواهیم کرد که این یک فیلم داستانی است و لازم نیست که خیلی بترسیم.
اما هنگامیکه این ترس را حین تماشای یک مستند دچار شویم، اوضاع کاملا متفاوت است. این ترس، ترسی ماندگار خواهد بود. تا روزی که این فیلم را به یاد داشته باشیم، از مرور آن در ذهن مان بر خود می لرزیم. این همان تاثیری است که هارور داکیومنتری بر ما می گذارد.
پس همین مورد اهمیت و خاص بودگی مستند و ژانر ترس را به ما نشان می دهد. در یک مستند ترسناک، تمهیداتی وجود دارند که به کارگردان کمک میکنند از عناصر ژانر ترس بهتر استفاده کند. همانطور که در ابتدا گفته شد، اولین ویژگی این گونه فیلم ها انتخاب داستان و سوژه ترسناک است. شاید البته روزی مستندی هم ساخته شود که با استفاده از یک موضوع معمولی ترس بیافریند که در این صورت اثر فوق العاده ای هم خواهد بود، اما اکثر فیلمهای این حوزه از داستان ها و سوژه های ترسناکی بهره می برند.
در اقدام دوم، بیشتر فیلم دست به تمهید بازسازی موقعیت ها می زنند. شاید اگر شخصیتی مقابل دوربین بنشیند و از اتفاق ترسناکی که برایش روی داده است سخن بگوید تا حدودی بر ما تاثیر گذار باشد، اما به هر حال اگر آن را با چشمان خودمان ببینیم بیشتر خواهیم ترسید. بازسازی هم دقیقا به همین قصد مورد استفاده قرار می گیرد. بازسازی کمک میکند تا با شخصیتهای واقعی فیلم بیشتر همذات پنداری کنیم و واقعیت را در قابل تصویر سینمایی ببینیم وحس شخصیت ها را در آن لحظه تا حدودی احساس کنیم.
نقطه قوت چنین مستندهایی این است که اگرچه مخاطب متوجه میشود که این یک بازسازی است، اما باز هم میترسد. دلیل روان شناسی این قضیه این است که زمانی که اسم مستند قبل از یک فیلم قرار می گیرد، مخاطب می پذیرد که همه این وقایع واقعیت دارند. پس اگر چیزی هم بازسازی شده باشد، باز هم ارزش و اهمیت خود را دارد و بر اساس واقعیت بازسازی شده است.
البته لازم به ذکر است که در آثار هارور داکیومنتری، در بخش بازساز وقایع و اتفاقات را عناصر ژانر هم استفاده میشود. مثلا زنی روی تخت خواب خوابیده و مرد قاتل با یک چاقو به سمت او می رود و او را تکه تکه میکند. این اتفاق در عالم واقع، به سرعت و بدون هیچ مکث و تفکری افتاده است. مردی به سرعت در اتاق را باز کرده و با سمت زنی که خوابیده است رفته تا او را کارد آجین کند؛ اما زمانی که کارگردان میخواهد همین صحنه را بر اساس اطلاعاتی که دارد بازسازی کند صحنه به این صورت خواهد شد: در اتاق را از داخل می بینیم که آهسته باز می شود و ردی از نور راهرو به داخل اتاق می افتد. قانل آرام وارد اتاق می شود و نگاهی به اطراف می اندازد. به سمت پنجره میرود و متوجه می شود که یک مرد غریبه در اطراف خانه پرسه میزند. اندکی می ترسد که نکند او متوجه قضیه شده باشد و همین باعث ایجاد تعلیق در فیلم میشود. او به سمت زن رفته و کمی نگاهش میکند. قبل از اینکه کاری بکند ناگهان چشمان زن باز شده و قاتل را بالای سر خود می بیند. می خواهد از ترس جیغ بکشد اما خیلی سریع مرد قاتل دستش را داخل دهان کرده و با کارد گلویش را می برد. هر کسی که این صحنه را ببیند حتما تحت تاثیر قرار گرفته و حتی ممکن است مثل زن جیغ هم بکشد.
پس در این بازسازی که اتفاق افتاده است، فیلم به اصل قضیه تا حدود زیادی وفادار مانده است. در واقعیت این قتل اتفاق افتاده، کسی هم در آن لحظه متوجه قتل نشده و قاتل توانسته زن را بکشد و فرار کند و همین این ها هم در فیلم حضور دارند. اما مردی که بیرون خانه پرسه میزده، بیدار شدن زن و چیزهای دیگر، در فیلم حضور دارند و معلوم نیست که در واقعیت هم اتفاق افتاده است یا خیر. کسی هم نمیتواند چیزی را اثبات یا رد کند. اما این که این یک فیلم مستند و واقعی است مورد پذیرش مخاطب خواهد بود.
- توضیحات
- بازدید: 388
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان