معرفی قلعه باستانی دم دم مهاباد
معرفی قلعه باستانی دم دم مهاباد
در سر راه مهاباد به ارومیه در کنار قرية بالانج یا بالانش کوهستان وسیعی قرار دارد که دو قله آن، معروفیت خاصی دارد: یکی قله کوه دم دم است و دیگری قله كوه جم جم، در کنار این دو کوه، رودخانه زیبای بارانديز یا باراندوز جریان دارد که پس از گذشتن در زیر جاده مذکور و در میان تاکستان های زیبای دشت ارومیه جریان پیدا کرده در قریه جیران به دریاچه چی چست می ریزد، از فراز قلل کوه های مزبور دریاچه زیبای چی چست چون نگینی نیلگون دیده می شود، هنوز در حاشیه این کوهستان وسیع گویی هیاهوی سپاهیان قزلباش و نام آوران قلعه با صدای چکاچک شمشیرها به هم آمیخته و دلاوران جانبازانه در راه هدف جان می بازند، و با خون خویش فراز قلعه و پهنه دشت را سرخ فام می سازند، بقایای دیوارهای قلعه، چون کوهی نمایان است، آن سوتر گورستان شهیدان قلعه هم چنان سترگ از دل خاک فریاد می دارند و به تفکرات کج اندیشانه کسانی افسوس می خورند که چیزی جز تكبر و تبختر بر کوهستان های وسیع یا ساحل زاینده رود نداشته اند، گرچه، تمامی زندگی آنان را وجه المصالحه آسایش خود قرار داده اند اما به ناچار روزی خود نیز به همان سرنوشت و شاید بدتر گرفتار آمده اند.
قلعه باستانی دم دم که اکنون بقایای آن هنوز پابرجاست، شامل کوهستانی بلند است که ورود به آن فقط از ناحیه شرق و غرب میسر است و شمال و جنوب آن را تخته سنگ های صاف و یکپارچه ای در بر گرفته که عبور عادی از آن ها غیر ممکن است. پروفسور اسکارمان جهت جمع آوری آثار فولکلوریک کردی در سال ۱۹۰۳ به شهر، مهاباد آمده و بعد از تلاش زیاد موفق به گردآوری مقداری از آن ها می شود و سپس کتاب هایی حاوی مقالات متعدد در این خصوص به نام «تحفه مظفریه» نگاشته که قسمت دوم آن بنا به گفته اسکارمان به زبان کردی در چاپخانه (گیورگ رایر) برلین در سال ۱۹۰۹ به چاپ رسیده، ابیات دم دم نیز در خلال این کتاب آمده است.
ساخت این قلعه تا دوازده طبقه زمان بندی شده که اهم مسأله در لایه چهارم و کشف جام مشهور می باشد. این ناحیه یکی از قلاع شمالی مرکز حکومت مائا بوده که با توجه به نزدیکی دشت شهر ویران مهاباد که خود مرکز حکومت مائا بوده و یکی از مراکز تمدن مانایی که اخیرا در نزدیکی بوکان کشف گردیده، قدرت روزافزون این تمدن را در این منطقه به اثبات رسانیده، بافت معماری تالار ستون دار معبد و سکوی قربان گاه، خانه های مسکونی، حصار تدافعی که بیش تر از دیوارهای چینه ای خشت خام و سنگ که با اندود کاه گل پوشش شده اند، همه و همه نشان از تمدنی پیچیده و پیشرفته در این خطه دارد که بعدها در آثار هنری دیگر اقوام نیز رسوخ کرده است.
بهترین توصیفی که از این قلعه نوشته شده است بیش از سه قرن قبل توسط اسکندر منشی به رشته تحریر درآمده که البته سبب توصیف آن جنگی بوده که بین قوای شاه عباس از یک طرف و فدائیان امیرخان برادوست مشهور به (خانی لپ زیرین) به وقوع پیوسته که خود داستانی عجیب و باورنکردنی دارد. حال که از امیرخان اسمی به میان آمد، بهتر است وی را به طور خلاصه بشناسیم: امیرخان از عشیرت برادوست طبقه اكراد است در زمان شاه عباس، قراتاج نامی از آن طبقه شاهی سیون و در سلک ملازمان این دولت منتظم بود و آن حضرت الکای (ترگور) و (مرگور) را که به ولایت (ارومی) و (اوشنی)، پیوسته به آن طبقه ارزانی داشته بود.
امیرخان مرد شجاع و دلیری بود، در جنگی، وی یکدست خود را از دست داد و چون شاه عباس او را بسیار دوست می داشت و شاید برای جلوگیری از قیام وی دستور داد دستی از روکش طلا برای او بسازند و از آن به بعد به (خانی لپ زیرین) معروف گشت.
متأسفانه در فاصله سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ دست های نابکار و ناپاک معدودی از ستمگران و نادانان فرهنگ فروش عاصی دانسته و ندانسته و با شدت هرچه تمام تر و کینه توزانه بخش های شمالی و جنوبی قلعه را ویران کرده و نشانه بارزی از ضدیت و دشمنی با آثار کهن این سرزمین و این ملت را به تماشا نهادند. اما او همچنان پابرجا و استوار برفراز دشت وسیع و تاکستان ها نظاره گر دست های پویایی است که تاریخ تمدن آن را دوباره روشن سازد.
- توضیحات
- بازدید: 1103
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان