اقتباس از ادبیات در سینما و تلویزیون ایران (2)
اقتباس از ادبیات در سینما و تلویزیون ایران (2)
کیمیایی در سال ۱۳۵۲ داستان اوسنه باب اسبحان نوشته محمود دولت آبادی را و با نام «خاک» جلوی دوربین برد.
کیمیایی بار دیگر مزه اقتباسی را تجربه کرد، اما به دلیل تغییراتی که در داستان دولت آبادی داده با اعتراض نویسنده روبه رو گردید و مزه اقتباس، آن گونه که انتظار میرفت. پر کامشان ننشست.
در همین سال منوچهر انور با فیلم شهر قصه بر پایه نمایشنامه ای از بیژن مفيد و ناصر تقوایی با آرامش در حضور دیگران بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی پا به میدان نهادند.
سینمای مبتذل معروف به فیلم فارسی گرچه با شوک هایی که سینماگران متفاوت بر آن وارد آوردند، شديدا آسیب پذیر شد، اما همچون گذشته به راه خود ادامه می داد؛ زیرا ذائقه توده های تماشاگر هنوز تغییر چندانی نکرده بود.
امیر نادری، با اقتباس از رمان مشهور صادق چوبک. در سال ۱۳۵۲ فیلم تنگسیر را ساخت. نادری، گرچه سخت تحت تأثیر، فیلم فارسی حاکم بر سینمای ایران، مردم را به حاشیه راند و داستان را بیشتر با تاکید بر رشادت های قهرمانی منفرد و تنها روایت کرد، اما به لحاظ ساخت، بر سینمای اقتباسی اعتباری تازه بخشید.
ابراهیم گلستان، با فیلم «اسرار گنج دره جنی» (بر اساس داستان چاپ شده ای از خود به همین نام در سال ۱۳۵۳) و بهمن فرمان آرا، با ساخت فیلم سینمایی شازده احتجاب (براساس رمان مشهور هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۵۳) نفسی تازه به سینمای داستان آن دوره دمیدند.
شازده احتجاب گلشیری اثری ذهنی بود و ظاهرا از قابلیت و ظرفیت تصویری به معنای رئالیستی آن برخوردار نبود؛ اما فرمان آرا، با هوشمندی تمام، اقتباسی شایسته از این اثر ارائه نمود.
گلشیری سی سال بعد گفت: « جز فرمان آرا بعید می دانم کس دیگری از پس این دشوار بر می آمد.
در سال ۱۳۵۴ کیومرث درمبخش سراغ رمان بوف کور اثر ماندگار صادق هدایت رفت، بوف کور هم مانند شازده احتجاب حال و هوای ذهنی داشت و تبدیل آن به سینما جرئتی می طلبد که بی تردید در فرمان آرا و درم بخش وجود داشت. بزرگمهر رفيعا هم بعدها این داستان را با نگاهی دیگر بر پرده کشید.
خسرو هریتاش با ساخت دو فیلم سرایدار (۱۳۵۵) بر اساس کتاب کمدی حیوانی نوشنه حسنعلی شریفی، و مهر و ملکوت بر اساس داستانی از بهرام صادقی (در سال ۱۳۵۶) حضور مقتدر خود را به خانواده بزرگ سینمای ایران اعلام کرد. این شرکت نیز با فیلم زلزله دوم (۱۳۵۴) براساس داستان تیله شکسته نوشته سیمین دانشور اولین کار اقتباسی خود را تجربه نمود. داریوش مهرجویي هم بار دیگر به اقتباس روی آورد و داستان آشغال دونی غلامحسین صاعدی را دستمایه فيلم دایره مینا (۱۳۵۷) قرار داد و محمود کوشان آخرین فیلم خود را با نام طغیانگر بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی (۱۳۵۷) ساخت. در همین سال بهمن فرمان آرا اثری دیگری از هوشنگ گلشیری یعنی معصوم اول را با نام سایه¬های بلند باد به تصوير کشید.
سال ۱۳۵۷ سال بلاتکلیفی فیلم سازان بود و اعتصاب ها کم کم فراگیر شد و دامنه اش به سینما هم سرایت نمود. توجه مردم در این سال بیشتر به رویدادها و وقایع بیرون از سالن های سینما بود؛ رویدادهایی که قرار بود خود دستماية داستان ها و فیلمنامه های بسیاری در این سرزمین شود.
سفر سنگ مفهومی همسو با رویدادهای سیاسی و اجتماعی سال ۱۳۵۷ داشت. کیمیایی تحت تأثیر چنین اوضاعی، بر اساس نمایشنامه سنگ و سرنا نوشته بهزاد فراهانی که انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را نوید میداد، فیلم سفر سنگ را ساخت. ساخت این فیلم، نوعی همدلی با مردمی بود که برای تحقق آرزوهای خود و به امید فردایی بهتر، پا به میدان گذاشته اند و به وضعیت موجود اعتراض می کنند. البته در سالهای پیش از انقلاب، براساس داستان ها و نمایشنامه¬های ایرانی فیلم های دیگری هم ساخته شد. اما در چنین فرصت کوتاهی امکان پرداختن به همه سینمای اقتباسی ایران نیست.
- توضیحات
- بازدید: 442
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان