معرفی خانه هیل در انگلیس
معرفی خانه هیل در انگلیس
معماری چارلز رانی مکینتاش مانند یک پل زیبای آرت نوو بین احياء گوتیک قرن نوزدهم و مدرنیسم قرن بیستم است. این معماری متأثر از سنت خانه برجی اسکاتلندی و مدرسه هنر و صنعت انگلستان بود؛ درست مانند جنبش بین المللی آرت نوو که مکینتاش عضو مهم و محتر می از آن به شمار می آمد. اما این معماری یک نوع هنر آبستره (انتزاعی) نیز بود که به دنبال کوبیسم در نقاشی و عملکرد گرایی در معماری می گشت. مکینتاش توانست خانه هایی سنتی طراحی کند که در عین حال جدید هم بودند (مانند شاهکار وی مدرسه هنر گلاسگو که دیوارهای سنگی و گشودگی های قوسی را با پنجره های کارگاهی بزرگ با قاب فلزی که الهام گرفته از کارخانه آلمانی است، ترکیب می کند).
مکینتاش تنها سه خانه مهم طراحی کرد: ویندی هیل در کلماکلم رنفروشاير ساخته شده در سال ووران های برای یک عاشق هنر در گلاسگو. طرحی که جایزه دوم را در رقابتی بین المللی در سال ۱۹۰۱ گرفت اما تا سال ۱۹۹۹ ساخته نشد و نیز خانه هیل در هلنزبورگ علیا که ساخت آن در سال ۱۹۰۴ به اتمام رسید؛ ساختمانی که به خوبی حفاظت شده و اکنون یکی از بهترین مکان ها برای دیدن سبک مکینتاش به صورت کالبدی است. کارفرمای خانه هيل. والتر بلکي یک ناشر برجسته گلاسگو بود که توسط مدیر هنری مکینتاش به نام تالوین موریس به وی معرفی شد.
خانه رو به یک شیب به سمت جنوب با دیدهای پانورامیک (وسیع) بر رودخانه کلاید بنا شده است و ورودی اصلی در انتهای غربی باریک ساختمان است. در این ساختمان بیننده به سرعت با نمایی مواجه می شود که فقط می توانسته توسط مکینتاش طراحی شود. قسمت های مجزا به اندازه کافی متعارف هستند (یک لچکی، یک ایوان تورفته. یک جفت دودکش، یک گروه پراکنده از پنجره های کوچک و یک پنجره شاه نشین بزرگتر در طبقه اول) اما طریقی که آن ها گروه بندی شده اند. ترکیب بندی کلی را به یک مجسمه سازی اوایل مدرنیسم تبدیل می کند.
دود کش بزرگ تری که در یک سمت خراب شده است مغرورانه در مقابل دیوار جناقی ایستاده است و مقاطع دیوار را در هر دو سمت خود. برای شکل دادن یک نقش نامتقارن قابل توجه همراه دارد. پنجره شاه نشین نیز نامتقارن بوده و نگاهی به چب به سمت رودخانه دارد.
این امر بیش از یک غیر رسمی بودن ساده است بلکه یک زبان جدید آبستره (انتزاعی) می باشد. در این نمی توان شک داشت که مکینتاش به طور هوشیارانه ای در پی خلق این تأثیرات بوده است. و گرنه چرا او با حذف سنگ های کتیبه و گوشه. بدنه نما را مستقیما به لبه های حجم رسانده است؟ کل خانه به روشی مشابه از داخل تا خارج ترکیب بندی شده است اما با نگاهی به تاثیرات بدیع. تقریبا تمامی نیمه شرقی ساختمان به مستخدمین و فرزندان داده شده است که مدلی از خانه برجی را به تصرف خود در آورده اند. یعنی خانه ای با سه طبقه و لچکی ها. دودکش ها و پنجره های شاه نشین. حتی یک بله مارپیچ نیز در داخل برجی در کنج ورودی جنوب شرقی وجود دارد.
اتاق های اصلی در نیمه غربی (کتابخانه، پذیرایی و ناهار خوری) همگی از طريق تراس رو به جنوب دارند و در طول یک راهرو عریض اصلی همراه با پلکان اصلی در سمت شمالی شکل گرفته اند. هر اتاق یا راهرو برای خود شخصیتی متمایز دارد. این تنها یک موضوع دکوراتیو نیست (دیوارهای سفید، رزهای صورتی کاغذی و مبلمان دوکی شکل سیاه رنگ که طراحی داخلی مکینتاش آن ها شناخته شده است) بلکه موضوعی مربوط به فضاست. به عنوان مثال، پنجره شاه نشین وسیع در سالن پذیرایی، سقف را به صورت مسطح از بیرون می نمایاند اما از داخل با صندلی تو کار آن و قفسه های کتاب کم ارتفاع، به ملایمت از شما دعوت به مکث، نشستن و خواندن می نماید.
این امر یک دوگانگی بالقوه ناراحت کننده را ایجاد می کند که این بنا را به دو خانه نیمه تفکیک شده از یکدیگر می نمایاند و این تأثیر توسط دو در جلویی، یکی برای بخش جراحی و دیگری برای خانه تقویت می شود. اگر چه وویسی با توجه به جزئیات ساختمانی از تضاد پرهیز کرده و یک مجموعه متناسب را به وجود می آورد.
- توضیحات
- بازدید: 524
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان