معرفی رمان جیرجیرک اثر احمد غلامی
معرفی رمان جیرجیرک اثر احمد غلامی
احمد غلامی با انتشار کتاب "فعلا اسم ندارد" کاری جدی داستان نویسی خود را آغاز کرد. این کتاب که اولین اثر جدی غلامی بود توانست جایزه ی ادبی هوشنگ گلشیری را نصیب خود کند. این روزنامه نگار و نویسنده ی موفق بعد از آن مجموعه داستان "کفش های شیطان را نپوش" را نوشت و بعد از گذشت سه سال مجموعه داستان "تو میگی من اونو کشتم" را چاپ کرد. سپس مجموعه داستان "آدم ها" را روانه ی بازار کرده و بعد از آن رمان "جیرجیرک" را نوشت.
احمد غلامی قبل از نویسندگی به کار روزنامه نگاری نیز مشغول بود. سردبیری ضمیمه ی سیاسی – فرهنگی روزنامه ی اعتماد و سردربیری روزنامه ی شرق نمونه ای از فعالیت های او در حیطه ی روزنامه نگاری است.
رمان جیرجیرک یک رمان کوتاه 68 صفحه ای جذاب، روان و خواندنی است که توسط نشر چشمه چاپ شده است. شخصیت اصلی این رمان بابک رضایی است. جوانی روزنامه نگار، فعال سیاسی و فرهنگی و فوتبالیست. بابک از فوتبال متنفر است اما به دلیل آرزوهای پدرش و برای خوشحال کردن او از کودکی فوتبال بازی می کند. او در زمان جنگ به سربازی می رود و در جبهه با دوستانی آشنا می شود ... پس از جنگ و در زمان انتخابات و حوادث کوی دانشگاه، دستگیر شده و به زندان می رود. در جایی از متن کتاب آمده است:
- هر کسی که فکر ساختن زندان انفرادی به کله اش زده، آدم جالبی بوده و خوب می دانسته با آدم ها چه طرو بازی کند. یعنی درست تر آن است که بگویم می دانسته آدم بهترین دشمن خودش است. لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند. بهترین راه این است که خودش را با خود تنها بگذارند تا خودش دَخلِ خودش را بیاورد.
در تمام شصت و هشت صفحه ی این رمان ما در حال خواندن واگویه های ذهنی بابک به صورت اول شخص هستیم. روایاتی از جنگ و جبهه، فوتبال و طرفدارانش، حوادث سیاسی و اجتماعی، وضعیت روزنامه ها، حوادث کوی دانشگاه، زندان، مرگ و زندگی و در نهایت عشق، همه و همه در این کتاب به زیبایی در کنار هم آورده شده است.
جیرجیرک احمد غلامی با این جملات آغاز می شود:
- پایانِ هر چیزی یعنی مرگ و مرگ چیزی است که تا کسی آن را تجربه نکند، نمی فهمد و وقتی تجربه کرد، تجربه اش برای خودش و دیگران فایده ای ندارد.
و جالب این که کتاب با همین جملات نیز به پایان می رسد ... احمد غلامی در انتهای این رمان مرگ رویاهای بابک، مرگ فرمانده، مرگ پدر، مرگ عشقی که در دل داشت، مرگ عشق اسماعیل به دخترخاله اش و مرگ جیرجیرک را به زیبایی به تصویر می کشد ....
- توضیحات
- بازدید: 634
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان