اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

این که چه اتفاقی باید در دقیقه 30 در فیلمنامه شما بیفتد، کاملا به حال و هوا  و فضای فیلمنامه شما بستگی دارد. اما اصطلاحا گفته می شود که در دقیقه 30 باید گره افکنی ایجاد شود. داستان شما درباره چه چیزی است؟ در همان داستان باید در دقیقه 30 اتفاقی بیفتد که اولین گره جدی فیلم بسته شود. این گره گره تا پایان فیلم تمام زندگی شخصیت اصلی فیلم و قهرمان فیلم را مشغول به خود خواهد کرد تا آن را باز نماید.

اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

از ثانیه ابتدایی فیلم تا همین دقیقه 30 را اصطلاحا مقدمه یا البته (اور تور) می نامند. اورتور در موسیقی اصطلاح مصطلحی است که به معنای مقدمه مورد استفاده قرار می گیرد. شما باید در همان 30 دقیقه اول تمام داستان، دنیای مربوط به داستان، شخصیت ها، شخصیت اصلی و اهداف او و موانع پیش روی او را کاملا معرفی کتید. در واقع اگر از این جا به بعد چیزی به فیلم اضافه شود که در 30 دقیقه اول خبری از آن نبوده است، به نوعی یک ضعف برای فیلم محسوب می شود. شما در اورتور باید بتوانید کل جهان داستانی را به مخاطب معرفی بنمایید. اگر این اتفاق نیفتد مخاطب شما با نوع بدی از سردرگمی مواجه خواهد بود. احتمالا فیلمهای زیادی را دیده اید که در همان 30 دقیقه ابتدایی نتوانسته اند که خود را به خوبی معرفی نمایند، در ادامه نیز شما از سالن برخاسته اید. دلیل این اتفاق این است که بیننده فیلم، به فیلمنامه نویس اجازه میدهد تا در 30 دقیقه هر چیزی که لازم است به ما بگوید. اینکه شخصیت الف چه کسی است، چه زندگی و گذشته و حالی دارد؟ اطرافیان او چه کسانی هستند و او در زندگی بدنبال چه جیزی یا چه کسی است. اگر این مساله به خوبی در 30 دقیقه برای تماشاچی حل شود و دیگر ابهام و سوال و تردیدی برایش باقی نماند، لبخندی می زند و به ادامه تماشا فیلم می پردازد. حتما فیلم های زیادی را دیده اید که شما در دقیقه 30 و حتی پس از آن، از کنار دستی خودتان پرسیده اید که: این پسره کیه؟ این فلان عنصر که تا الان نبود، پس چطور به داستان اضافه شد یهو؟ پس اگر قرار است که در دقیقه 100 هم چیزی را به مخاطب نشان دهید، باید قبل تر و در 30 دقیقه ابتدایی فیلم، یک کد از آن به بیننده بدهید. این کد میتواند تصویری باشد. یا اینکه توسط یکی از شخصت هایش، فقط یک بار مورد اشاره قرار گرفته باشد.

اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

اگر فیلمنامه را بصورت یک منحنی فیزیکی در نظر بگیریم، دقیقه سی اولین موجی است که در آن دیده می شود. اولین بار است که آرامش و ثبات زندگی شخصیت های فیلم به طور کلی در معرض آسیب قرار می گیرد و از این نقطه به بعد، قهرمان فیلم هر کاری میکند تا زندگی خود را به شرایط آرامش و ثبات قبل از دقیقه 30 برگرداند. موج فیلم طبق این منحنی به یکباره بالا می رود و همین شوکی ناگهانی را به مخاطب وارد می آورد. دختر جوانی که عاشقانه مادر خود را دوست دارد و از او مراقبت میکند، ناگهان متوحه میشود که او سرطان گرفته است. این اتفاق که دختر جوان متوجه سرطان گرفتن مادرش می شود، باید دقیقا در دقیقه 30 اتفاق بیفتد. پس دقیقه 30 را کاملا درست از آب در بیاورید تا مبادا با معرفی نکردن درست داستان و ایجاد نکردن یک گره سخت و سفت، مانع از همراهی مخاطب باداستان خود شوید.

اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

اما مود بعدی که باید به آن اشاره شود، مرحله بعدی است که در دقیقه 45 اتفاق می افتد. دقیقه 45 کارکرد دیگری هم دارد که بعنوان نوعی قرینه برای نیمه بعدی فیلمنامه درنظر گرفته می شود. بعد از نیمه های فیلم، در دقیقه حدودا یک ساعت و ربع در نیمه دوم، اتفاقی خواهد افتاد که به ماجرا عمق یبیشتری میدهد. در این دقیقه ما با ویژگی خاصی از ویژگی های شخصیت آشنا می شویم. زمانی که او را در دقیقه 30 مشاهده کردیم و فهمیدیم که چه مشکلی پیش روی او وجود دارد، اندکی با او حس همذات پنداری پیدا میکنیم. مثلا در انیمیشن پاندای کنگ فو کار، ما در دقیقه سی متوجه این شده ایم که پاندا چون بسیار چاق و بزرگ جثه است،  نمیتواند از پس حرکات های رزمی کنگ فو بر بیاید و  ادعا می کند که دز انجام دادن آنها عاجز است. حالا بعد از  اینکه این گره (ناتوانی پاندا در انجام حرکات رزمی) را دیدیم که گره اصلی و مهمترین مانع پیش پای کنگ فو کار بود، در دقیقه 45 متوجه می شویم که وی اینقدرها هم بی عرضه نیست و توانایی های خاصی نیز در وجودش دارد.

اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

مربی او ناگهان  پاندای کنگ فو کار  را می بیند که پاهایش را 180درجه باز کرده و در همان حالت بستنی می خورد. تا اینجا مربی کنگ فو، از عناصری است که حسابی از پاندای جوان ناامید است و حتی با حضور او در باشگاه گنگ فو نیز مخالف است. اما در دقیقه 45 متوجه می شود که این پاندا خصوصیات مهمی را درون خودش دارد. همین دقیقه 45 کارکردی که دارد موجب می شود تا مخاطب از پاندا ناامید نشود و هنوز هم با امید داستان او را دنبال نماید. اگر مخاطب در دقیقه 30 از پاندا ناامید شود و بداند که او هیچگاه به ورزشکار مهمی بدل نخواهد شد دیگر فیلم را تماشا نمی کند. اصلا منطقی هم نیست وقتی شما از نتیجه خوش در زندگی یک شخصیت در اثری سینمایی ناامید شوید، باز هم فیلم را تماشا کنید. وقتی مطمئن شوید که او نمی تواند از پس هدفی که دارد بر بیاید دیگر چرا باید فیلم را تماشا می کنید. اما دقیقه 45 را فیلمساز و نویسنده به این دلیل به فیلم اضافه میکنند که به مخاطب اشاره کنند، اینطور ها هم نیست و اگر اندکی صبر کند شخصیت های این فیلم به اهداف خود دست پیدا خواهند کرد و به همین منظور هم شمه هایی از قدرتهای درونی شخصیت فیلم را به ما نشان می دهند که باز شدن پاهای یک پاندای سنگین وزن و چاق به اندازه 180 درجه نیز چنین حالتی دارد و ما می فهمیم که او ویژگی های خاصی دارد وگرنه نمی توانست این کار را انجام دهد.

 اهمیت زمان در فیلمنامه(2)

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

مالزی در یک نگاه

رفت و آمد در مالزی

تعطیلات در مالزی

مسجد ایرانیان در هند

سیکاندرا در هندوستان

ارگ آگرا در هند