در باب انتخاب موضوع در سینما (3)
در باب انتخاب موضوع در سینما (3)
علاوه بر این، روایت مداوما به وسیله تسلسل تداعی های ماوراء متن - تداعیهای اجتماعی، سیاسی، تاریخی یا فرهنگی- در شکل کنایه، در معرض هجوم قرار دارد به عنوان مثال، نقاشیهای دیواری رنسانس در فیلم «باران ژوئیه»، و موسیقی همین فیلم همواره به صورت مفسری که تماشاگر را به دنیای وسیع پدیده های گوناگون فرهنگی و تاریخی ارجاع می دهد، عمل می کند. از این روی، روایت دريك سطح عالی، به مثابه مونتاژ الگوهای مختلف فرهنگی - بدون در نظر گرفتن اینکه کدامیک از وسایل سینمائی در تحقق آنها بکار گرفته شده - ظاهر می شود. زن شوهردار نمونه ای است از این نوع مونتاژ همبافته های فرهنگی، گرچه شاید این فیلم، بیشتر از لحاظ مفاهیمش جالب باشد تا نحوه تحقق آن.
از آنجا که بررسی تمام و کمال مسأله، در حدود نوشته حاضر امکان پذیر نیست، باید شیوه برخورد با آن را محدودتر کنیم. پس، نه تمامی عنصر روایتی موجود در فیلمهای ناطق معاصر، که تنها جنبه تجسمی و عکسی آنرا مورد بحث قرار خواهیم داد.
چنانچه کار خود را بدین شیوه محدود کنیم، عناصر روایت در چهار سطح توزیع شده، و آنها همان سطوحی هستند که در همه الگوهای کلی روایت، می یابیم.
اتحاد عناصر معنی دار در تسلسل، از لحاظ نظری می تواند بر دو گونه باشد: نخست، پیوستگی یا الحاق عناصری که از نظر عملکرد مشابه هستند، و دوم، یکی شدن عناصری که عملکردهای ساختاری متفاوتی دارند. در هر کدام از دو مورد، نوع مشخصی از بستگی یا رابطه وجود دارد (در یکی- مجاورت عناصر برابر، و در دیگری- رابطه استيلائی یا شرطی؛ بدیهی است که شدت بستگی نیز فرق خواهد داشت: در مورد اول، عناصر بالنسبه مستقل هستند حال آنکه، استيلا متضمن بهم پیوستگی است). مختصه مهم دیگری بود یا نبود حتی بر تسلسلها یا سری هاست. يك رابطه یگانه کننده، واحد نحوی/ ترکیبی را محدود می پندارد در حالی که، يك رابطه پیوند دهنده و جمع آورنده، رشته ها یا تسلسلهای نامحدودی را بدست می دهد.
چون متن می تواند به واحدهای مستقل تجزیه شده یا - به مناسبت ویژگی نقشی عملکردی هر واحد - به همسازه های کامل از نظر ارگانیکی، ملحق شود، می توانیم سطوح محسوس در داخل ساختمان متن را نیز تشخیص دهیم.
نخستین سطح، اتحاد کوچکترین واحدهای مستقل است که در آنها، دلالت معنایی هنوز بخشی از هر واحد مجزا نبوده، بلکه در فرآیند پیوستن واحدها نمایان می شود. در يك زبان طبیعی، این سطح بوسیله گروههای واج ها، اشغال می شود. معادل سینمائی آن، مونتاژ نماهاست.
سطح دوم، کلیت نحوی ابتدائی است که در زبانهای طبیعی همان سطح جمله است، اگر چه در بعضی موارد، يك واژه می تواند همین نقش را ایفا کند. در سطح سینما، این کلیت نحوی، معادل عبارت سینمائی است. همان همسازه کاملی که وحدت درونی داشته و در هر يك از دو انتها توسط مكث های ساختاری مقید و مرتبط شده است. مختصات ویژه این واحد تنها شامل حصر درونی و محدودیت در بین دو مکث سرحدی نبوده بلکه، در بردارنده این حقیقت است که حضور این مرزها حاصل همان ماهیت سازمان درونی واحد است. واحد نمی تواند به گونه ای بی پایان خود را تکثیر کند چنانکه رشته های جمع شونده بدین سان عمل می کنند. ساختار درونی واحد جمله (عبارت) یا: تك- ترکیبی است، که در این صورت يك عنصر، همزمان دستگاه جامعی از تمامی عناصر و معادل يك جمله خبری است، یا: دو ترکیبی، که در حالت اخیر، يك ارتباط اسنادی بین عناصر ظهور می کند که آنها را از نظر کیفی متفاوت می انگارد، به طوری که يك عنصر به عنوان فاعل منطقی، و در حال، عنصر دیگر به صورت گزاره تعبیر می شود. در فیلم، تنها آن عناصری که در سطح معنایی دارای تعبیری هستند می توانند جزئی از رابطه اسنادی باشند. سطح دوم، همواره از ساختارهای نحوی یا همسازی واحدهای معنی دار تشکیل یافته است.
سطح سوم، متضمن اتحاد واحدهای جمله ای در زنجیره های جملات است. با اینکه پژوهشهای سالهای اخیر، طبيعت ساختاری و سازمانی واحدهای فرا جمله ای متن را به اثبات رسانیده، توالی جملات اما، با اصلی اساسا متفاوت نسبت به جمله، سازمان بندی شده است. توالی، از عناصری برابر تشکیل یافته جملات از نظر عملکردشان، نسبت به یکدیگر ارزشی برابر دارند که مفهوم مرز در ساختارش نیست و گسترش آن از طریق افزودن عناصر جدید، عملا نامحدود است. این نوع سازمان بندی ساختاری، سطح سوم را در موازات سطح نخست قرار می دهد.
سطح چهارم، سطح طرح کلی است. اما تعمیم خود به خودی سطح سوم نیست، زیرا يك طرح کلی واحد می تواند با استفاده از شمار متفاوتی از جملات، گسترش یابد. با اینحال، سطح طرح کلی، ساختمانی همچون سطح دوم - سطح جمله دارد. متن به قطعاتی تقسیم شده که از نظر ساختاری ویژه کار، و در تضاد با عناصر سطوح اول و سوم - اما در تشابه با عناصر سطح دوم - خصیصه ای مستقیما معنایی دارند. اتحاد این عناصر، جمله درجه دومی را تشکیل می دهد طرح کلی همواره بر همان اصل ساخت جمله، ساخته می شود. این مسئله ای جالب توجه است که گفته هایی مثل: «او کشته شد.» یا «آن دختر با يك سرباز سواره نظام فرار کرد» را می توان به گونه ای تعبیر کردکه گویی هم به سطح دوم (یکی از جملات موجود در متن) و هم به سطح چهارم (طرح کلی متن) تعلق دارند.
با آزمون زنجیره های ترکیبی با عناصر همساز فیلم در پرتو مدل پیشنهادی ساخت روایتی متن، می توانیم دریابیم که سطوح اول و سوم بیشتر به حوزه بیان تعلق دارند در حالی که، سطوح دوم و چهارم به حوزه محتوی نزديك ترند (لازم است، این موضوع تصریح شود که اینجا «محتوی» در معنی زبانی آن مفهوم می شود نه به آن معنی که در زیبائی شناسی مورد استفاده است و نیز اینکه، زبان در هنر همواره يك مقوله محتوایی است؟). تا آنجا که به تحلیل روایت سینمایی مربوط می شود، معنی این سخن چنین است که سطوح اول و سوم حامل بار مسئولیت بنیادین روایتگری مطلقا سینمائی است، حال آنکه سطوح دوم و چهارم معادل «کیفیت ادبی / نویساری» و حتی گسترده تر از آن، شرح و روایت در مفهوم کلی فرهنگی است. پس يك اپیزود ويا يك طرح کلی را می توان در قالب واژه ها بازگو کرد در حالی که، تسلسلی از نماها یا اپیزودها یا همان مونتاژ خیلی ساده تر، به وسیله فرازبان علمی توصیف می شود. این تقابل البته، نسبی است زیرا هنر به طور معمول قوانینی را بنیاد می گذارد از این روی که، نقض و تخطی از آنها را معنی دار سازد.
- توضیحات
- بازدید: 359
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان