یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

ژانر رعشت را میتوان دومین نوع از سینمای وحشت دانست. نخستین گام در این سیر و سلوک ترس وار، از پدیدار شدن ترس تا رسیدن به مرحله ترس آگاهی است که رعشت در این روند دومین مرحله به شمار می آید. در ژانر رعشت، عناصر اساسی ژانر ترس وجود دارند، اما یک عنصر بنیادین که در تفسیرهای موجود برگرفته از تعاریف فلسفی در باب مولفه های ایجاد ترس است به آن افزوده شده است و جلوه ای تازه در عرصه بیان سینمایی ایجاد کرده است و این عنصر (هجمه ناگهانی هیولا بر فرد) است. در فیلم های این ژانر نیز هیولا همان امر آشنا و برخاسته از زندگی روزمره فرد است که در جهان وجود دارد و تهدید کننده و خطرناک است و بیم آسیب رسانی او را داریم اما در تغییر و تحولی نسبت به مرحله قبل تر این روند، یعنی مرحله ترس این هیولا به مثابه تجسم شر به ناگهان پدیدار می شود و رعشت را بر فرد القا میکند.

یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

به عبارت دیگر، هیولا هجمه ای ناگهانی بر فرد وارد می آورد. آنچه ذات این هجوم آورندگی ناگهانی هیولا را تشکیل میدهد حضور ناگهانی هیولا در فرد بصورتی پایدار است. یعنی جریان زندگی متعارف و هرروزه دازاین به نحوی مستمر و معنادار (شاید به اندازه کل فیلم یا حداقل بخشی عمده از آن) بر اثر هجوم هیولا دچار اختلال و از توازن همیشگی اش خارج میشود و در این شرایط با نوعی احاطه کنندگی و دربرگیرندگی بنیادین مواجهیم که در ژانر ترس تجربه نکرده ایم. در ژانر رعشت شخصیت های فیلم دیگر تنها رویاروی ترس نیستند بلکه به وسیله آن احاطه شده اند و کل معنای زندگی شان تحت تاثیر آن تغییر یافته است زیرا هیولای ژانر رعشت در مرتبتی بالاتر از ژانر ترس، سکنا را در جهان برای دازاین غیر ممکن و بسیار دشوار می سازد. زیرا سایه تهدیدش همیشه بر زندگی او هست و همواره و به طریقی مستمر به مخاطره اش می اندازد. هیولای ژانر رعشت نیز تماشاگر را در مقام فردی فراروی محدودیت های بنیادین ساختار اگزیستانس، یعنی مرگ و گناه قرار می دهد.

یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

اما این مواجهه در شرایط بحرانی تر صورت می گیرد زیرا سایه گناه هیولا شدن خود فرد به دلیل همیشگی بودن تهدید سنگین تر است و شاید تمامی مسیر آینده او را تا مرگ تحت تاثیر خود قرار دهد. به این ترتیب فیلمهای اسلشر خاص تری که هیولای آنها بسیار قدرتمندتر و تهدیدی همیشه موجود است که هیچ گاه از میان نمی رود و در حال بازگشتی ابدی است به ژانر رعشت تعلق دارند. فیلم هایی مانند هالووین و دنباله های آن، جمعه سیزدهم و دنباله های آن، سکوت بره ها، کشتار با اره برقی در تگزاس، دو نسخه فیلمهای بازی های بامزه در سال های 2007 و 1997 و فیلم هزارپای انسانی در سکانس اولش و دنباله های آن با عنوان هزارپای انسانی 2 و 3 ساخته تام سیکس، فیلم هفت و مجموعه فیلم های اره که در سال های 2004 و 2005 ساخته شده اند.

ژانر دهشت اما سومین مرحله از روند ایجاد و القای ترس در دل مخاطب است. مهم ترین ویژگی این ژانر آشنا بودن منبع ترس از میان رفته و امر ناآشنا رخ می دهد. در فیلم های ژانر دهشت، تهدید کنندگی و گزندناکی از جانب هیولایی است ناآشنا که غربتش بر مهابتش می افزاید. البته در این ژانر هنوز هم هیولا زندگی هر روزه فرد را تهدید میکند اما این خود هیولاست که ماهیتش تغییر یافته و با تبدیل به امری ناآشنا، دیگر در چارچوب روابط متعارف و قابل هضم برای فرد ادراک پذیر نیست و عنصری است استعلایی که جلوه های متفاوتی در فیلم های گوناگون می یابد.

یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

از جمله مهم ترین هیولاهای این ژانر دهشت که تجسم شری فراطبیعی برای جهان زندگی روزمره فرد هستند، می توان به خود شیطان در فیلم بچه رزمری و جن گیر، ارواح بازگشته به این دنیا در فیلم آنابل ساخته جان لئونتی در سال 2014 و نیز هر دو نسخه فیلم حلقه و برخی از فیلم های برجسته سینمای وحشت ژاپن که به ارواح بازگشته به دنیا و شیاطین می پردازند و همچنین هرگونه عنصر ناشناخته و فراطبیعی که بدن، روج یا جهان فرد را به تسخیر خودش درآورده باشد اشاره کرد. فیلم هایی مانند حشره ساخته دیوید کراننبرگ، پروژه جادوگر بلر و ضد مسیح از جمله فیلم های زیر مجموعه این ژانر هستند.

اما یکی از عجیب و غریب ترین هیولاهای ژانر دهشت را میتوان موجوداتی به نام زامبی دانست که انسان های مرده و بازگشته به زندگی در کسوتی همچون مردگان اند و گونه خاصی از هستی یه شمار می روند که میان مرگ و زندگی معلق اند. در هیولاهای پنج ژانری که در سینمای ترس وجود دارند، دو مورد زامبی و خون آشام، مواردی خاص به شمار می روند که نخستین مورد آن، یعنی زامبی دو ژانر ترس و دهشت را در هم آمیخته زیرا هیولا، به مثابه عنصر مقوم آن، در مرز میان آشنایی و ناآشنایی به سر می برد و دومین مورد نیز، یعنی خون آشام دو ژانر رعشت و وحشت را با هم ترکیب میکند زیرا باز هم هیولای آن به گونه ای دیگر در مرز میان آشنایی و ناآشنایی به سر می برد.

یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

به عبارت دیگر میتوان گفت زامبی آشنا است که ناآشنا شده زیرا او که زمانی در شمار انسان ها محسوب میشده حالا مرده و از دنیای مردگان بازگشته و به امری ناآشنا تبدیل شده است که البته هنوز ریشه های آشنایی در آن وجود دارد و خون آشام نیز ناآشنایی است که آشنا شده زیرا با طغیان در برابر فرمان الهی، این هیولا موجودی است غریب و ناآشنا اما با کسوت انسانی یافتن و ورود به جامعه انسان ها و زندگی در میان آنها، به گونه ای که از انسان ها جز در لحظات خاص قابل تشخیص نباشند، خود را برای انسان ها ناآشنا ساخته است. به این ترتیب این دو هیولا تجسم سینمایی امر غریب-آشنا هایدگر و فرویدی اند و به نحوی حرکت به جانب ترس را معنا می بخشند.

از این روی برای ترسیم جهان سینمایی ژانر دهشت فیلم های زیادی را می توان نام برد که از شب مردگان زنده  و همچنین سریال مردگان متحرک جزو آن محسوب می شوند.

یادداشتی در مورد مفهوم رعشت در سینما

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

مالزی در یک نگاه

رفت و آمد در مالزی

تعطیلات در مالزی

مسجد ایرانیان در هند

سیکاندرا در هندوستان

ارگ آگرا در هند