اهمیت زمان در فیلمنامه
اهمیت زمان در فیلمنامه (1)
در فیلمنامه نویسی یکی از مسائلی که باید دائما مورد توجه فیلمناممه نویسان قرار بگیرد، زمان است. ثانیه ها در هر فیلمی اهمیت خاص خود را دارند و اگر بیننده حین تماشای یک فیلم احساس کند که در فیلم مذکور دقایق زیادی بصورت بی دلیل تلف شده اند و اتفاقاتی در حال وقوع هستند و دیالوگ هایی بر زبان شخصیتها جاری است که هیچ نیازی به آنها نبوده و اگر از فیلم حذف شوند اتفاق خاصی در فیلم نخواهد افتاد، در نتیجه از فیلم زده خواهد شد. اینکه همه عناصر داستانی و مولفه سینمایی در یک فیلم در کنار هم به درستی قرار گیرند و به اقتضا انتخاب شوند، موجب می شود تا هر لحظه از فیلمنامه دراماتیک باشد و اهمیت زمان هم به خوبی حفظ گردد.
اما نکته ای که وجود دارداین است که در فیلمنامه نویسی یک سری زمان ها وجود دارد که، اهمیت بیشتری نسبت به دیگر زمان ها در فیلمنامه دارند. مطمئنا در فیلمنامه یک فیلم، دقیقه پنج با دقیقه ده متفاوت است. زمان های ابتدایی فیلم با زمان های پایانی فیلم فرق دارد. در فیلم سینمایی لحظات میانی داستان از اهمیت خاص خودش برخوردار است و بدین ترتیب، یک نویسنده فیلمنامه باید به خوبی بر این زمان ها مسلط باشد و از خصوصیات و ویژگی های هر زمان هم به خوبی آگاهی داشته باشد.
بگذارید از دقایق ابتدایی شروع کنیم. دقایق ابتدایی یک فیلم از این بابت اهمیت دارد که مخاطب را در همان چند دقیقه اول با جهان فیلم و داستان آن آشنا خواهید کرد. شما حدودا 5 الی 10 دقیقه فرصت خواهید داشت که بیننده را قانع به تماشای فیلم بنمایید. اگر چنین اتفاقی با موفقیت انجام نشود، مطمئنا مخاطب کاملا ناراضی سالن را ترک خواهد کرد. پس در اهمیت این چند دقیقه همین بس که کل فروش یا شکست فیلم به همین ده دقیقه ابتدایی فیلم بستگی دارد. یکی از فیلم سازان بزرگ دنیا گفته است که یک فیلم ساز چند دقیقه ابتدایی فیلم را فرصت دارد که اندک اندک به بیننده فیلم نزدیک شده و کم کم دست خود را به سمت گردن بیننده ببرد. او باید در همین چند دقیقه دست خود را بصورت کامل دور گردن بیننده حلقه کند و دور او چنبره بزند و تا پایان فیلم اجازه ندهد که تماشاچی از سالن خارج گردد. پس اگر فیلم ساز این چند دقیقه را با بی توجهی و بی مبالاتی از دست بدهد، مخاطب از دست او خواهدگریخت و دیگر به سالن برای تماشای آن فیلم باز نخواهد گشت. در سالهای گذشته که تلویزیون برتری خود را بر سینما ثابت کرده بود، کارگردانان و نویسندگان سینمایی به دنبال راه حلی بودند تا این مشکل بزرگ را حل نمایند.
فیلمهای تلویزیونی به راحتی پای خود را به خانه های مردم باز کرده بودند. دیگر نیاز نبود تا فرد شال و کلاه بردارد و به سینما برود، نیازی نبود در صف های طویل سینما بایستد و پول برای بلیط بپردازد. بیننده پای شومینه خود دراز میکشید، غذایش را میخورد و همزمان به صفحه کوچک تلویزیون خیره می گشت و از تماشای فیلم زیبای تلویزیونی هم لذت می برد. نه پای صف ایستادن داشت و نه نیازی بود پول زیادی خرج کند. همان حق پخش تلویزیونی بود که سالانه می پرداخت و چون این حق پخش از گستره وسیعی از مردم دریافت می شد، پول زیادی را شامل نمی گشت. پس تلویزیون توانست برای سالهای سال مخاطب خود را نگاه دارد و آنها را هر روز، دور و دورتر از سینما کند.
سینماگران یک راه برای اینکه با تلویزیون همچنان در گردونه رقابت بمانند و حذف نشوند انتخاب کردند. آنها شروع فیلم هایشان را تغییر دادند. در گذشته شروع فیلم این گونه بود که ابتدا تیتراژ فیلم کاملا نشان داده می شد. اسم کارگردان، ستاره های مقابل دوربین، عوامل و مسائل حقوقی بصورت تیتراژ از پایین به بالا می رفت و سپس تازه تصاویر فیلم آشکار می شد و بیننده میتوانست فیلم را تماشا کند. اما فیلم سازان و نویسندگان متوجه مشکلی در این بین شدند. در همین چند دقیقه که تیتراژ در حال پخش شدن بود، مخاطبی که به تلویزیون عادت کرده بود و دیگر خیلی فرصتی برای تحمل این تیتراژهای طولانی سینمایی نداشت. پس آنها شروع فیلم را دقیقا شروع داستان فیلم گذاشتند و بعد از این که ما حادثه خاصی را در فیلم می دیدیم که برای مخاطب حسابی کنجکاوی برانگیز بود، تازه تیتراژ بالا می آمد و بعدش، میتوانستیم ادامه داستان را تماشا کنیم. این روزها البته این مورد بصورت یک عادت درآمده است. کمتر فیلمی در ذهن شما هست که در ابتدای آن تیتراژ را نشان داده باشد و بعد داستان شروع شده باشد. حتی این ویژگی به سریال های تلویزیونی هم به تبعیت از سینما راه یافت و اگر به هر سریالی دقت کنید، ابتدا چندین نما و حتی یک صحنه پخش می شود، داستان که آغاز شد و گره ای برای مخاطب نمایان گشت، تازه تیتراژ می آید و چون ذهن مخاطب درگیر همان گره ای است که در چند دقیقه ابتدایی دیده، تیتراژ را هم تحمل می کند تا ادامه فیلم شروع شده و بتواند آن را تماشا کند.
شروع فیلم باید شکوه مند باشد. شما نمی توانید برای یک فیلم که قصد دارید پر فروش ظاهر شود و حتی برای آن مبالغ کلان را هم هزینه کرده اید، یک شروع عادی و معمولی در نظر بگیرید. به همین دلیل است که بارها دیده ایم حتی یک فیلم ملودرام آرام و بدون حادثه هم، سکانس ابتدایی خود را یک صحنه اکشن و مهیج انتخاب میکند. این تمهید به این دلیل است که با سکانس ابتدایی خود بیننده را پای تصاویر فیلم خود میخکوب کرده و به وی اجازه ندهد تا از سالن سینما خارج شود.
پس تا اینجا متوجه دلیل اهمیت نحوه شروع فیلم و زمان کوتاهی که نویسنده برای شروع درخشان فیلم در اختیار دارد گشتیم. حالا به بررسی ادامه زمان های فیلمنامه می پردازیم.
اگر فرض بگیریم که یک فیلمنامه حدودا 120 دقیقه است (همان طور که بیشتر فیلمهای سینمایی در جهان در همین حول و حوش ساخته می شوند و اکثرا 120 دقیقه زمان دارند برای روایت داستان شان)، دقیقه 30 از اهمیت خاصی برخوردار خواهد بود. یعنی نیم ساعت که از فیلم بگذرد، باید شاهد اتفاق خاصی باشیم.
- توضیحات
- بازدید: 767
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان