بررسی اهمیت بیانیه آبرهاوزن در سینمای آلمان
بررسی اهمیت بیانیه آبرهاوزن در سینمای آلمان
در اروپا، پس از وقوع جنگ جهانی دوم و تغییر معادلات در این قاره سبز فرهنگ کشورهای اروپایی نیز دستخوش تغییرات عظیمی شد. مردمی که پس از به پایان رساندن جنگ جهانی دوم، خیالشان از بابت تکرار نشدن چنین فجایعی راحت شده بود تصمیم گرفتند که برای رونق صنایع مختلف بکوشند، اما نمی دانستند که فاجعه بزرگتری هنوز در راه است. جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد و آنقدر خون مردم بی گناه را بر زمین ریخت که دیگر قاره سبز، قرمز شده بود.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، یکی از صنایعی که بسیار دستخوش تغییر شد، سینما بود. بسیاری از کشورها بعد از جنگ آهسته آهسته بدنبال خانه تکانی در سینمایشان رفتند. سینمای اروپا در حال تغییر نسل بود و جوانان در هر کشوری به پا می خاستند و با بیانیه ها و جنبش های مختلف بدنبال بازنشسته کردن نسل قبل از خود بودند. دیگر زمان ساخت فیلم های عظیم با بودجه های سرسام آور به پایان رسیده بود. این فیلم ها، نه ساختن شان در دوره پسا جنگ امکان پذیر بود و نه از نظر زیبایی شناسی هنری نسل جدید، این فیلم ها ارزشی داشتند. سینمای اروپا از نظر بودجه و بازار تقاضا در حد و اندازه هالیوود نبود و با ساخت فیلمهای پرخرج و بدون ارزش هنری، فقط جوانان را از خود عصبانی تر می کرد.
اول ایتالیا، سپس فرانسه و بدنبال این دو کشور دیگر کشورها نیز علم تغییر را برافراشتند. سینمای آلمان کشوری بود که بسیار دیرتر روند تغییر نسل را آغاز کرد. اگر سینمای ایتالیا و نئورئالیست ها حین جنگ و خصوصا در سالهای آخر، به ساخت فیلمهای مدنظر خود همت گماشتند، و اگر سینمای فرانسه و موج نویی هایش چند سال پس از جنگ و باز شدن درها برای وارد شدن فیلمهای امریکا به خاک فرانسه، با نقد های خودشان در کایه دو سینما از نسل پیشین خداحافظی کردند؛ اما سینمای آلمان چند سالی بیشتر طول کشید تا از دست نسل پیرتر خود که اصطلاحا آن را (سینمای پاپا) می نامیدند، راحت شود.
در آلمان اوضاع اندکی متفاوت تر بود. فیلمسازان سرشناس زیادی در این کشور حضور نداشتند. در دوره نازی ها، بسیاری از فیلم سازان درجه یک آلمانی به امریکا رفته بودند و در سیستم هالیوود مشغول به فیلمسازی بودند. کسی مثل بیلی وایلدر یهودی که یکی از بهترین فیلم سازان تمام تاریخ بود، به خاطر مذهبش از دست هیتلر گریخت و تعداد زیادی هم به مانند بیلی وایلدر و به دلایل مشابه، به سمت امریکا فراری شدند. پس از جنگ فیلمسازانی که باقی مانده بودند تا سالهای سال نتوانستند موفقیت های قبلی سینمای آلمان را تکرار کنند. به همین خاطر بود که در دهه هفتاد میلادی، زمانی که امثال «ورنر هرتزوگ» و «راینر ورنر فاسبیندر» و «ویم وندرس» ظاهر شدند، تصمیم گرفتند تا بیانیه خداحافظی شان را از سینمای پاپاها اعلام کنند. این بیانیه در همان دهه خوانده شد و فیلمسازان نسل جدید وارد کار شدند.
فاسبیندر، فیلمسازی کاملا سیاسی بود. او اعلام میکرد که به جای ساخت موشک میخواهد فیلم بسازد. همین جمله نشان دهنده نوع نگاه او به سینما بود. او در طی دهه ها کار، به ساخت فیلمهای شاخصی چون: «علی، ترس روح را می خورد» دست زد که برای همیشه در سینما ماندگار شد. فاسبیندر در فیلم های خود دنیای تیره تاری را نشان می داد که همه روابط به سردی گراییده و هر شخصیتی به نوعی دچار درد های روزگار معاصر شده است. در آثار او نمادهای زیادی از کشور آلمان و بلایی که بعد از جنگ بر سرش آوردند وجود دارد. اهمیت فاسبیندر در سینمای بعد از بیانیه آبرهاوزن در آلمان بسیار بالاست و همواره از وی بعنوان یکی از بهترین و شاخص ترین فیلمسازان هنری اروپا یاد می شود.
ویم وندرس، نفر دیگری بود که بعد از آبرهاوزن موجودیت خود را اعلام کرد و شاید بتوان او را معروف ترین فیلمساز آلمانی در جهان دانست. یکی از مهمریتن ویژگی های وندرس، ساخت فیلم به صورت مشترک با دیگر کشورها بود. او حتی با سینمای امریکا نیز همکاری کرد و با ساخت فیلمی مثل «عموی آمریکایی من» نشان داد که در هر فرهنگی میتواند فیلم شاخصی بسازد.
اولین فیلمی که ویم وندرس ساخت، بالهای اشتیاق نام داشت. در این فیلم فرشتگانی را می بینیم که به زمین آمده اند و آدم ها را زیر نظر دارند. بال های اشتیاق، روند افول آنها از قامت فرشته تا تبدیل شدن به انسان را زیر نظر دارد. نوع فیلمبرداری این اثر که دوربین از دید فرشتگان در آسمان میچرخد و از بالا به پایین، به سمت انسانها نگاه می کند به نوعی است که هم احساس تفاوت را در بیننده ایجاد می کند و هم اینکه، به نوعی هجو را در فیلم خود تداعی می کند.
ویم وندرس فیلمساز بسیار خلاقی بود که در طول دوران فیلم سازی اش حتی توانست فیلمهای ماندگاری چون «پاریس تگزاس» را بسازد. پاریس تگزاس محبوب ترین فیلم وندرس در جهان است. انشقاقی که در رابطه یک پدر و پسر ایجاد شده و دلتنگی مرد برای همسرش که حالا روی به تن فروشی آورده است، از موارد مهمی در این فیلم است که با لحظات دراماتیک و رومانتیک خودش میتواند هر بیننده ای را پای تصاویر زیبایش میخ کوب کند. او حتی در سالهای اخیر به مستند سازی روی آورده است و مستند «نمک زمین» یکی از مستندهای بی نظیری است که تاکنون ساخته شده است. مستند زمین در مورد یکی از عکاسان مشهور به نام سالگادو است و به زندگی و آثار او نگاه می اندازد.
نفر بعدی هرتزوگ بود. هرتزوگ که از نظر سنی هم بزرگتر از وندرس بود، بیشتر به ساخت فیلمهایی که ظاهر عجیب و غریب تری دارند علاقمند بود. او در فیلمهایش حتی به کارهایی دست می زد که خبرشان هم میتوانست علاقمندان جدی او را جذب فیلم کند. مثلا برای یکی از فیلمهایش ماهها طول کشید تا یک کشتی را از کوهی بالا برد و فیلمش را با آن کشتی ساخت. هرتزوگ به اساطیر هم علاقه فراوانی دارد و فیلم «آگیره خشم خدایان» از جمله فیلمهای هرتزوگ است که به بحث اساطیر در سینما مربوط می شود.
این سه نفر از افرادی بودند که بیانیه آبرهاوزن را امضا کردند. فیلمسازان دیگری هم پای آن بیانیه را امضا کردند و به کمک یکدیگر توانستند سینمای آلمان را بعد از مدتها دوباره در جهان مطرح کنند.
- توضیحات
- بازدید: 789
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان