در باب صدا در سینما (1)
در باب صدا در سینما (1)
افزودن صدا پس از تقریبا سی سال مهمترین نوآوری تکنیکی در فیلم بود؛ این امر سبب شد که فیلم، به عنوان یک شکل هنری، مرحله ای از ناپختگی را که از مشخصات فیلمهای صامت اولیه بود پشت سر بگذارد. زمانی که برادران وارنر اولین فیلم ناطق خود را به نام خواننده جاز با شرکت آل جولسون در اواخر سال ۱۹۲۷ به پایان رساندند می توان گفت که ناقوس مرگ سینمای صامت به صدا در آمده بود.
عظمت شور و اشتیاقی که برای فیلمهای ناطق وجود داشت تقریبا مشابه احساساتی بود که مردم با دیدن تصاویر متحرك ابراز کرده بودند. در سال ۱۹۲۹، کمی بیش از یک سال بعد از ساخته نشدن فیلم خواننده جاز، تقریبا همه تولیدات کمپانیهای فیلمسازی ایالات متحده ناطق شده بود. انگیزه روی آوردن کمپانیها به فیلم ناطق نسبتا روشن بود: در سال ۱۹۲۹، بهای ورودیه تئاتر دو برابر شده بود. فیلمهای ناطق علنا از سینمای صامت جلو افتاده، و زوال سینمای صامت فرا رسیده بود.
اصطلاح صامت برای توصیف مشخصات يك دوره سی ساله فیلمسازی کمی گمراه کننده است، زیرا چنین می رساند که بینندگان این فیلمها را کاملا بدون صدا می دیدند. حال آنکه می توان گفت فیلمهای کاملا بی صدا استثنا بودند نه قاعده . تقریبا در حاشیه همه فیلمهای کمپانیهای فیلمسازی و همچنین درصد بزرگی از فیلم های کم اهمیت تر از نوعی موسیقی استفاده می شد. برای مثال، در فیلم تولد یک ملت ساخته گریفیث که نخستین بار در سال ۱۹۱۵ به نمایش در آمد از يك قطعه سنفونی اختصاصی که توسط ژوزف کارل بریل تصنیف شده و توسط يك ارکستر هفتاد نفری اجرا شده بود، استفاده شد. حتی در تئاترهای کوچکتر ، رسم بر این بود که فیلمهای اولیه را يك گروه نوازنده سه نفری همراهی کنند. همچنین پیش از ورود فیلمهای ناطق در بسیاری از تئاترها يك ارگ نواز جانشین چند نوازنده شد که با استفاده از ارگ ورلیتزر فیلم را همراهی می کرد، حتی امروزه هم در بعضی از تئاترهای قدیمی می توان این نوع ارگ را دید.
در دوران سینمای صامت کاربرد موسیقی چه از جهت زیبایی شناسی و چه از لحاظ عملی بیشتر شد. همان طور که انتظار می رود اجتماع عده زیادی از مردم در يك محل معمولا پر سر و صدا است: افراد روی صندلیهای خود جا به جا می شوند، صندلیهای خود را به زمین می کشند و صدای صحبت و سرفه بلند می شود. به این همهمه تماشاگران باید صدای بلند مزاحم غژغژ پروژکتورهای اولیه را نیز اضافه کرد. موسیقی با ایجاد یك زمینه صوتی که نه تنها صداهای نامطلوب را خفه می کرد بلکه جمع افراد را به صورت تماشاگر واحد در می آورد، این صداهای مزاحم را از میان برد.
اما نباید استفاده از موسیقی در سینما را تنها پوششی برای صداهای مزاحم تلقی کرد. زیگفرید کراکر در نظریه سینما، اشاره می کند که با وجود جمع آوری پروژکتورهای پر سر و صدا از سینما و استقرار آنها در اتاقهای ضد صوت، موسیقی به جا ماند.
تا مدتها علت علاقه مندی فیلمسازان صامت به موسیقی این بود که به قدرت نمایشی ذاتی آن پی برده بودند. کاملا مشخص بود که موسیقی قادر به ایجاد فضای مناسب برای بیان احساسات (خوشحالی، ترس، اندوه و پیروزی) بود، یا می توانست با افزودن بعد معنایی دیگر به فیلم؛ از طریق تقابل يك تصوير و يك قطعه موسیقی، آثار احساسی کاملا متفاوتی ایجاد کند. برای مثال، ممکن است گرد متشخصی روی پرده ظاهر شود در حالی که مشغول انجام کارهای بسیار جدی است، اما موسیقی تند و با نشاط فیلم چنین القا کند که کارهای او مطنطن و کمدی است. همان طور که انتظار می رفت ناطق شدن سینما تأثیر چندانی بر روی موسیقی نداشت. حتی می توان گفت که موسیقی پلی بود برای عبور از دوره صامت به دوره ناطق و موجب شد که کلام به عنوان یکی از اجزاء ناگسستنی فیلم در آید.
اگر چه وقتی به گذشته می نگریم پیدایش صدا ناگهانی و بی مقدمه به نظر می رسد، اما در واقع از مدتها قبل مقدمات آن آماده شده بود. حتی قبل از آغاز قرن بیستم، چند فیلم کوتاه ناطق موفق در اروپا ساخته شده بود. در آمریکا توماس آلوا ادیسون در مورد صدای فیلم تجربیاتی کسب کرده بود، و امیدوار بود که برای ماشین ناطق خود (ویکتر ولا) وسیله ای بیابد که آن را با تصاویر همراه کند.
اما مهمتر از بدیع بودن تصاویر ناطق، قدرتی بود که صدا در رفع بسیاری از نقصهای آشکار فیلمهای عصر صامت داشت. بارزترین مزیت صدا این بود که به فیلمسازان امکان داد تا لوحه ها و عنوانهای کوتاه فیلم صامت را حذف کنند. عنوان کوتاه عبارت بود از عبارت یا گفتگویی که بین صحنه ها روی پرده ظاهر می شد. این روش اشکالات بی شماری داشت. اولا، وقفه زیادی بین تصاویر بصری ایجاد می کرد و برای فیلمساز تقریبا غیر ممکن بود که جریان توأم با آهنگی حساس را در فیلم حفظ کند. دوما، تقریبا همیشه ناسازگاری بارزی میان تصاویر بصری و متن نوشته شده در عنوانهای کوتاه وجود داشت. به عنوان مثال، تماشای زوجی که چندین دقیقه بگو و مگو و جار و جنجال داشتند و عنوان کوتاه که می گوید: «با عصبانیت از هم جدا می شوند» نوعی شوخی و مزاح غير قابل انکار به وجود می آورد. و بالاخره روشن است که عنوانهای کوتاه نوعی دوباره کاری در فیلم ایجاد می کرد که به طور چشمگیری از تحرك و پیشرفت بازی می کاست. به یکی دیگر از معایب عنوانهای کوتاه این بود که بیننده غالبا در طول نمایش فیلم صدای تماشا گر کنار خود را می شنید که می پرسید: «چی نوشته بود؟»
به طوری که رالف استیفنسون و دبریکس اظهار نظر می کنند: «وارد کردن صدا در فیلم به تصویر استقلال بیشتری داد. به عبارت بهتر، دیگر احتیاج نبود به زبان تصویری به تشریح صداها بپردازد.» از آغاز فیلم صامت فیلمسازان با مشکل یافتن معادلهای تصویری برای صداها مواجه بودند. مثلا برش نمایی از يك مهمانی عصرانه خانمها به نمایی از قیل و قال غازها تا حدودی می تواند به شکلی استعاره مانند، رساننده فضای مهمانی باشد، ولی در عین حال کیفیت یگانه مهمانی عصرانه از بین می رود. استفاده از صدا به فیلمساز امکان می داد که احساس قویتری از واقعیات به وجود آورد. فیلم ناطق همچنین به فیلمساز امکان داد که تصاویر روی پرده سینما را به فراسوی آنچه حقیقتا در جلوی دوربین دیده می شد گسترش دهد.
- توضیحات
- بازدید: 349
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان