تحلیل فیلم نوستالژیا اثر آندره تارکوفسکی

یکی دیگر از این برداشتهای طولانی مربوط به صحنه ای است که گورچاکوف به خانه دومنیکو می رود. به محض این که گورچاکوف درب خانه را باز می کند، دوربین به بررسی خانه او می پردازد و چیزی شبیه ماکت یک منظره را نشان میدهد که با یک رودخانه و چند خرابه تکمیل شده است. خانه دومنیکو آن قدر با منظره بیرون پنجره هماهنگ است (اشارهای ظریف به نقاشی های دوره رنسانس) که به راحتی می توان نماها و مقیاس ها را گم کرد. پس از این که گورچاکوف وارد خانه می شود، در یک آینه خود را نگاه می کند؛ دوربین به آرامی به سمت چپ می رود و یک کدوی بزرگ، یک گیاه داخل یک ظرف و دیگر اشیا را به تصویر می کشد. سپس به شکلی نامنتظره، دوباره گورچاکوف را نشان میدهد که به نظر در موقعیتی به کل ناممکن قرار دارد و از لحاظ منطقی نمی تواند آنجا باشد. این لایه مکانی باید با شکافی در زمان ایجاد شده باشد، اما نمی توانیم برگردیم و آن را ببینیم (حتی اگر برگردیم هم نمیتوانیم این شکاف را پیدا کنیم). این نما نمونه ای بارز از شکاف زمانی است که لایه های متعدد زمان را به یک فضای واحد پیوند می دهد.

تحلیل فیلم نوستالژیا اثر آندره تارکوفسکی

پس از این صحنه، حرکات دوربین ادامه پیدا می کند و با این که دومنیکو و گورچاکوف را در یک فضا نشان می دهد، لایه های متعدد فضا را نیز به تصویر می کشد. برای نمونه، دیگر هیچ نشانی از ماکت منظره ای که پیشتر در تالار ستون دار خانه دیدیم دیده نمیشود؛ همان تالاری که آب از آن چکه می کند و گورچاکوف و دومنیکو از آن خارج و وارد میدان می شوند و سپس گذشته دومنیکو به تصویر کشیده میشود. تلفيق فزاینده این دو مرد بیشتر ماهیتی زمانمند دارد تا مکانمند؛ آنها دیگر هرگز در جای سابق نخواهند بود، ولی هیچ وقت نیز از هم جدا نخواهند شد.

تحلیل فیلم نوستالژیا اثر آندره تارکوفسکی

این یکپارچگی در یکی از طولانی ترین برداشتهای تارکوفسکی به اوج خود می رسد: صحنه عبور گورچاکو از حوض خالی در بانيو ويزیونی در صحنه پایانی نوستالژیا تارکوفسکی در توصیف این صحنه برای بازیگر آن، اولگ یانکوفسکی، می گوید: "این صحنه نمایشی از کل زندگی یک انسان در یک نما است، بدون هیچ گونه تدوینی، از آغاز تا پایان، از لحظه تولد تا لحظه مرگ". او در ادامه به یانکوفسکی می گوید: "در صورت موفقیت، این صحنه معنای واقعی زندگی من خواهد بود. به طور حتم بهترین نمایی خواهد بود که من در طول حرفه سینمایی ام گرفته ام - البته اگر از پس آن بربیایی و تا انتها بتوانی تحملش کنی".

تحلیل فیلم نوستالژیا اثر آندره تارکوفسکی

البته این گفته بیشتر اغراق آمیز به نظر می رسد، زیرا نمی توان تأثیر این برداشت طولانی (یا هر صحنه دیگر) را از کلیت روایی فیلم جدا دانست. این نمای طولانی، بازتاب دو نمای طولانی دیگری است که پیشتر در فیلم دیده ایم. اولی صحنه­ای است که گورچاکوف و یوجنیا به بانيو وینیونی می رسند و دومنیکو را می بینند که در میان استهزای افراد داخل حوض، دور حوض قدم می زند. دوربین تک تک شخصیتها را در حاشیه حوض تعقیب می کند و به نوبت آنها را نشان میدهد. سپس، یوجنیا و گورچاکوف را می بینیم که کنار یک دیوار ایستاده اند؛ یوجنیا به سمت چپ می رود و دوربین او را تعقیب می کند. یوجنیا از جانب گورچاکوف با دومنیکو (که در حال پدال زدن روی یک دوچرخه ثابت است) صحبت می کند و سپس به سمت راست برمی گردد تا پیغام دومنیکو را به او برساند: «حوصله حرف زدن ندارم». یوجنیا بار دیگر این حرکت را تکرار می کند و سپس با گفتن این جمله که «سفر ما به پایان رسیده» صحنه را ترک می کند. سپس بدون هیچ کاتی گورچاکوف به سمت چپ حرکت می کند، خودش را به دومنیکو معرفی می کند و وارد خانه اش می شود. همانند صحنه پایانی، دوربین تا پایان سومین تکرار حرکت افقی اش متوقف نمی شود. نمای گورچاکوف در حوض نه تنها تحقق آرزوی دومنیکو را نشان می دهد، بلکه نقطه اوج حرکت های دوربین در طول فیلم نیز هست. در دل این صحنه، هم فضاهای سراسر فیلم و هم کلیت طرح روایی آن نهفته است.

تحلیل فیلم نوستالژیا اثر آندره تارکوفسکی

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

قصه های من و خواهرم (2)

سارا و مهمان کوچک (2)

مکانهای تاریخی شهر کرمانشاه و پیشینه آنها (2)

بهترین جاذبه های گردشگری شهر پکن (2)

راهنمای سفر به فلورانس (2)

دیدنی های تاریخی شهر یزد (2)