انواع شیوه های روایت فیلمی در سینما (2)
انواع شیوه های روایت فیلمی در سینما (2)
هم زمانی را می توان حتی در شرایطی که رشته های داستان ارتباط مشخص و بدیهی با یکدیگر ندارند، ایجاد کرد. فیلم خاک اسپانیایی (۱۹۳۷) ساخته یوری ایونس مستندی است درباره جنگ های داخلی اسپانیا که دو مضمون اصلی را دنبال می کند : شروع و گسترش جنگ و برنامه ریزی و ساخت یک سیستم آب رسانی. دو قصه با یکدیگر در لحظاتی می آمیزند و برخی اوقات، وقتی که دهقانان در حال کندن کانال اند و صدای تیراندازیها را می شنوند بر هم منطبق می شوند. اما ارتباط اصلی آنها در اندیشه پشت فیلم است تا رویدادهایی که اتفاق می افتند. یعنی فیلم به این نکته اشاره می کند که زندگی به رغم وجود جنگ ادامه دارد، یعنی هنوز امیدی برای آینده وجود دارد، یعنی انقلاب کشاورزی و انقلاب سیاسی با یکدیگر مرتبط اند و سرانجام یعنی اتحاد عملی بین دهقانان و سربازان و هدفی مشترک برای هر دو آنها وجود دارد و آن زندگی خوب در خاک اسپانیا است.
در هر دو فیلم تلگرافچی ایستگاه لوندیل و خاک اسپانیایی هم زمانی از طریق تدوین جداکننده و به وسیله وقفه در تداوم فضایی بیان میشود. در حالی که فیلمسازانی نیز بودهاند که با استفاده از شیوههای چند پرده ای، همه وقایع و رشته های داستان را در یک زمان در معرض دید بیننده قرار دادهاند. نمونه های بارز این شیوه را میتوان در فیلم جایزه بزرگ (1966) جان فرانکین هایمر یا ناپلئون ابل گانس یا حادثه توماس کراون (1968) نورمن جیوسون مشاهده کرد. در این فیلم ها، فیلمساز بیننده را مختار می کند که بگونه ای آزادانه در فضای تصویر گردش کند. روی هر تصویری که مایل است متمرکز شود و یا این که تصاویر منفرد را رها کند و کلیت تصویر را در نظر بگیرید. حاصل چنین شیوههایی، درگیری بیشتر بیننده با فیلم و شرکت فعال ذهنی او در یک فرآیند خلاقه است.
رویداد موازی یا تدوین موازی یا زمان موازی به شیوه هایی اطلاق میشود که رویداد همزمان را نیز شامل است. بررسی تمایز بین این شیوههای مختلف ساخت زمانی جالب است. مفهوم ساختار موازی، محدود به روایت یا توصیفی است که دو یا چند قصه، مضمون، یا رشنههایی از وقایع مربوط به زمانهای مختلف را گسترش میدهد. فیلم تعصب ساخته گریفیث بهترین نمونه این مثال است.
گریفیث در یک ریتم حماسی عظیم، چهار بخش داستانی را که از نظر زمانی کاملا از یکدیگر جدایند، بسط میدهد. تصرف بابل از سوی پارسیها، به صلیب کشیدن مسیح از سوی رومیان و یهودیان، کشتار دولت کاتولیک فرانسه، و در دورانی جدید، استثمار مردم فقیر از سوی اغنیا. او فیلم را به صورت دورهای روایت می کند. یعنی یک قصه را تا مقطع خاصی به جلو می برد و سپس به قصه دیگر می پردازد. فیلم تعصب به قطعه ای موسیقی می ماند که در آن یک مضمون پس از مضمون دیگر اهمیت می یابد و هر چهار بخش در هجوم تصاویر به یک نقطه اوج منتهی می شوند. بخش های فیلم در ساختار دراماتیکشان با هم مرتبط اند. آنها در مضمون فکری غالب بر فیلم نیز مشترکاند و آن حضور عاملی به نام تعصب در تاریخ انسان غربی است.
آلن رنه فیلم ساز فرانسوی نیز شیوه بسط موازی را در فیلم شب و مهه (۱۹۵۵) به کار برده است، اما بر خلاف گریفیث، رنه ساختار فیلمش را بر مبنای تضادها استوار می کند. موضوع اصلی فیلم، اردوگاه های کار اجباری نازیها در جنگ دوم جهانی است. رنه نماهایی از اردوگاه ها را در زمان حاضر نشان می دهد که آرام، خالی، تمیز و تا حدودی بی گناه اند، و سپس نماهایی را در تضاد با زمان حال، یعنی از طراحی و ساخت اردوگاه ها و استفاده غیر انسانی از آنها نشان میدهد. او این تضاد را با نمایش رنگی تصاویر زمان حال و تصاویر سیاه و سفید گذشته مجسم می کند. در فیلم شب و مه، روایت که به گذشته و حال می پردازد، ممکن است حالتي از ساختار بغرنج و روایت تو در تو را القا کند که در آن گذشته با آینده نیرویی فعال در جهت تأثیر بر حال هستند. اما تنها وجه اشتراک بین وحشت، که به صورت سیاه و سفید دیده می شود، و آرامش که به صورت رنگی فیلم برداری شده است، حرکت دوربین است.
تفاوت های بین انواع مختلف روایت لزوما کاملا مشخص و متمایز نیستند، فیلم نبرد الجزيره (۱۹۶۶) ساخته جیلو پونته کوروو را می توان به صورت دو خط روایت به هم بافته شده تفسیر کرد. یک خط روایت تلاش انقلابیون را نشان می دهد و دیگری به اقدامات مقامات فرانسوی در نفوذ به سازمان انقلابیون، شناسایی رهبران و دستگیری آنها می پردازد.
مرکز توجه فیلم از یک گروه به گروه دیگر تغییر می کند. ساختار حاصله از این شیوه، به نوعی روایت موازی را القا می کند. با وجود این، پونته کوروو سازمان روایت را در فیلم چنان طراحی کرده است که کنش یک گروه به واکنش گروه دیگر منتهی می شود و این به نوبه خود واکنش های بعدی را به دنبال دارد. بنابراین خط روایتی فیلم، یک رویداد و واکنش واحد است که با مونتاژ دیالکتیک قابل قیاس است و در انتها به نظر می رسد که فیلم به صورت روایتی پیوسته ساخته شده است.
روایت پیوسته و متداوم، حوادث را با نظمی تاریخی به دنبال هم می آورد. روایت هم زمان، دو یا چند واقعه را که در یک زمان اما در مکان های متفاوت به وقوع می پیوندند، آشکار می کند روایت موازی حوادثی را ارائه می کند که در زمان های مختلف در مکان های مختلف در جریان اند. اما شیوه روایتی تو در تو، نه فقط گذشته و برخی اوقات آینده را به زمان حال فیلم می آورد – بهطوری که پارهای لحظات تمایز بین آنها قابل درک نیست - بلکه به آنها نیرویی فعال در زمان حال می بخشد. در این شیوه، گذشته صرفا یک لحظه به یاد آمده و سپس فراموش شده، یا صرفا علت یک معلول در روایت پیوسته حوادث نیست، بلکه یک تأثیر مستدام و حضوری فعال و متداوم است. در حالی که در سایر صورت های روایت، تصاویر و اصوات گذشته برای لحظاتی به سطح یعنی زمان حال می آیند و مجددا به گذشته بازمی گردند و در آن جا می مانند. در شیوه روایت تو در تو تصاویر و اصوات در زمان حال اطراق میکنند، نه فقط به صورتی که روزی روزگاری اتفاق افتاده اند، بلکه بدین شکل که اتفاق افتاده اند و هنوز هم اتفاق می افتند. یکی از بهترین نمونه های این گونه پرداخت روایی، فیلم سال گذشته در مارین باد است.
- توضیحات
- بازدید: 537
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان