معرفی و بررسی مستند دروغ های آرمسترانگ
معرفی و بررسی مستند دروغ های آرمسترانگ
مستند ورزشی را عموما مستندی برای ترویج و تبلیغ ورزش می دانند و کمتر اتفاق می افتد که شاهد اثری باشیم که در این ژانر ساخته و پرداخته شود اما از ارزش هنری بالایی هم برخوردار باشد. مستند «دروغ های آرمسترانگ» دقیقا از چنین شرایطی برخوردار است. این مستند در بسیاری از جشنواره های سینمایی خوش درخشید و توانست نام کارگردان خود را حسابی مطرح کند.
الکس گیبنی در حال حاضر یکی از مطرح ترین و معتبر ترین مستندسازان جهان است. مطمئنا یکی از بهترین آثاری که او در کارنامه فیلمسازی خود ساخته است مستندی در مورد زندگی لارس آرمسترانگ، قهرمان چندین دوره مسابقات دوچرخه سواری توردو فرانس و دیگر مسابقات جهانی دوچرخه سواری است. در ابتدای این فیلم، صدای خود الکس گیبنی را می شنویم که از به پایان رساندن مراحل این مستند خوشحال است و میگوید ساخت فیلمی در مورد یک ورزشکار که توانست هم سرطان را شکست دهد و هم برای چندمین بار قهرمان توردو فرانس شود بسیار باعث خوشحالی او شده است. اما در همین روزهای پایانی تدوین مستند بود که خبری در رسانه های جهان منتشر شد.
لارس آرمسترانگ که برای مدتها بعنوان یک قهرمان و اسطوره، هم با سرطان می جنگید و هم هر روز و هر روز برای مسابقات جهانی توردو فرانس تمرین می کرد و آماده می شد، ناگهان بعنوان یک ورزشکار دوپینگی شناخته شد. آزمایش هایی که از نمونه خون او در مسابقات مختلف انجام شده بود، ثابت میکرد که بسیاری از عناوینی که او بدست آورده بود بر اثر استفاده از همین داروهای دوپینگی بوده است. الکس گیبنی در همان لحظات آغازین مستند دروغ های آرمسترانگ این قضیه را میگوید و ادامه میدهد که با شنیدن این خبر دنیا بر سرش خراب شد.
حسی که ما بعنوان بیننده فیلم در همان ابتدای فیلم با شنیدن صدای فیلمساز دریافت میکنیم، حس تاثیر گذاری است. به خوبی میتوانیم با الکس گیبنی همدردی کنیم. کسی که تا دیروز احساس میکرده است که مشغول ساخت مستندی درباره یک اسطوره زندگی و ورزش است، حالا فهمیده که این اسطوره یک قهرمان پوشالی دروغ گو بوده است. در چنین لحظاتی که شما از شخصی در ذهن خود یک انسان بزرگ خلق میکنید و ناگهان این تصور بدلیل فاش شدن یک دروغ خراب میشود، شوک بسیار بدی بر روح و روان شما وارد مشود.
در مستند دروغهای آرمسترانگ، ما لارس آرمسترانگ را مقابل دوربین می بینیم. البته این دوربین فقط متعلق به الکس گیبنی نیست بلکه بسیاری از مصاحبه ها، مربوط به مصاحبه های تلویزیونی اوست با شبکه های مختلف و مجریان گوناگونی که تلاش میکنند از زیر زبان لارس بکشند بیرون که او چرا چنین کاری کرد. او که در همین شرایط هم بعنوان یک قهرمان بزرگ از وی یاد می شد و اصلا نیازی به چنین تقلب بزرگی نداشت. این مصاحبه ها بصورت آرشیو درون مستند گذاشته شده است و گیبنی توانسته است از این آرشیوها استفاده خلاقانه ای بکند.
در لحظاتی که ما مشغول تماشای تصاویری هستیم که آرمسترانگ را نشان میدهند که سخت مشغول تمرین است و همیشه هم از تلاش خود و تصمیم جدی برای مبارزه با بیماری سرطان میگوید، ناگهان کات میخورد به مصاحبه هایی که مجری از وی میپرسد که آیا او دوپینگ کرده است؟! و لارس آرمسترانگ برای لحظاتی ساکت شده و به فکر فرو می رود. ناگهان سرش را بالا آورده و به دوربین نگاه میکند و با تاسف جواب می دهد که بله من دوپینگ کردم.
تمرکز دوربین الکس گیبنی و نوع نگاهی که او بعنوان یک کارگردان به سوژه خود داشته است جالب توجه است. به هر حال نام مستند، دروغ های آرمسترانگ، به خودی خود بیان کننده موضوع و مضمون این فیلم است. بنابراین تلاش گیبنی هم بر این بوده است تا طوری او را درون قاب قرار دهد تا زبان بدنی اش به نوعی فاش کننده این دروغ ها باشد. انگار که لارس آرمسترانگی که تا چند روز گذشته بعنوان یک مرد بزرگ مقابل دوربین قرار میگرفت و از رویاها و امیدهایش می گفت، حالا مثل یک بازجو شونده مقابل دوربین نشسته و میخواهد حرفهایی بزند تا نفرت عمومی ازش کاهش یابد.
مستند دروغهای آرمسترانگ تلاش یک مستند ساز حرفه ای است برای ثبت و ضبط یک واقعه مهم در تاریخ معاصر. به هر حال رسانه ای شدن دوپینگ لارس آرمسترانگ اتفاق بزرگی بود. آرمسترانگ یکی از مشهورترین و محبوب ترین ورزشکاران جهان بود (تا قبل از سرطان گرفتنش) و بعد از این که در خبری شوکه کننده، طرفدارانش فهمیدند که او به بیماری سرطان هم مبتلا شده است، اهمیت و تاثیرگذاری اش در جهان بسیار بیشتر هم شد. در برخی از برهه های زندگی آرمسترانگ، شاید معروف ترین ورزشکار جهان بود. بسیاری از او الگو میگرفتند و تلاشی که او همزمان برای کسب عنوان قهرمانی جدید و مبارزه با سرطان داشت هر روز مورد تحسین قرار می گرفت و بسیاری از مبتلایان به سرطان و حتی تعداد زیادی از مردم معمولی هم صبح که چشمان خود را باز می کردند به یاد می آوردند همین امروز کسی به نام لارس آرمسترانگ زندگی میکند که در حالیکه سرطان گرفته است، باز هم می خواهد قهرمان دور بعد توردو فرانس شود. چه انگیزه و الهامی بیشتر از این قضیه!
حالا زمانی که این همه انسان در سرتاسر دنیا متوجه قضیه دوپینگ او میشوند مطمئنا به نوعی سرکوب انگیزشی و سرکوفت باورها دچار میشوند. بنابراین لارس آرمسترانگ هرچه را تا اینجا کاشته بود از دست داد و حالا به یکی از منفورترین ها تبدیل شده بود. او قاتل باورها و امیدهای بسیاری انسان شده بود و مجبور بود که هر روز مقابل تعدادی دوربین قرار بگیرد و از دلایل و توجیهات خود بگوید و از طرفدارانش عذر خواهی بکند.
الکس گیبنی اما تلاش دارد تا با کنار هم قرار دادن تصاویر او در زمانی که هنوز یک قهرمان بزرگ و یک اسطوره زندگی بود و لحظاتی که مورد نقد و سرکوفت رسانه ها و افکار عمومی قرار گرفته بود؛ به نوعی نتیجه گیری از عملکرد و سرنوشت او برسد. به هر حال ما با یک انسان طرف هستیم. انسانی که هر چقدر هم انتظارات از او بالا برود، باز هم طرفدارانش نباید فراموش میکردند که او هم میتواند اشتباه کند و اگر او چنین اشتباهی کرده است، به معنی زیر سوال رفتن تعداد زیادی از قهرمانی هایش و حتی مبارزه اصلی زندگی او، یعنی مبارزه با سرطان و نهایتا هم شکست این بیماری کشنده نبود.
- توضیحات
- بازدید: 360
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان