سینمای اصغر فرهادی چه ویژگیهایی دارد (2)
سینمای اصغر فرهادی چه ویژگیهایی دارد (2)
دلایل این که اصغر فرهادی تا به این حد مشهور و محبوب است، فراوان است. شما نمیتوانید بگویید که فرهادی مطرح شده چون فقط فلان ویژگی را داشته است. حتی اصغر فرهادی ضعف هایی را نیز در سینمای خود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود.
اما در ابتدا اجازه بدهید که به موارد خوب و مهم سینمای او اشاره نماییم و در ادامه مسائل و نقطه ضعف های کارنامه هنری وی را هم بررسی خواهیم نمود.
جهان بینی و مولف بودن: اصغر فرهادی را با اطمینان میتوان یک فیلمساز مولف نامید. مولف بودن معانی بسیاری دارد اما در حال حاضر، کسی را میتوان فیلم ساز مولف دانست که اگر مجموعه فیلم هایش را کنار یکدیگر بچینیم، به محتوا و فرم واحدی برسیم.
به گفته ژان رنوار، یکی از مشهور ترین فیلمسازان سینمای فرانسه، هر فیلم سازی تا پایان عمر در حال ساخت فقط یک فیلم است. او شاید سی تا فیلم هم بسازد اما در اصل یک فیلم بوده که سی بار تلاش کرده از زوایای مختلف و در قالب داستان های گوناگون آن را بسازد. پس هر کسی که این خصوصیت بارز را داشته باشد یک فیلم ساز مولف است.
البته بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که بحث مولف بودن فیلم سازان در سینما، از مباحث تئوریک مجله کایه دو سینما آغاز شد. در زمانی که جنگ جهانی دوم پایان یافته بود. حالا فرانسه از یوغ هیتلر آزاد گشته بود، این اجازه به سینماها داده شد تا فیلم های امریکایی را نیز اکران کنند.
این اتفاق باعث شد که بعد از مدتها منتقدین سینمای فرانسه، فیلم های هالیوودی را ببینند. این منتقدان که سرآمدان آنها در مجله کایه دو سینما دور یکدیگر گرد آمده بودند، به ستایش فیلم سازانی مانند آلفرد هیچکاک، هاوارد هاکس، جان هیوستون، جان فورد و ارسن ولز پرداختند. دلیل این ستایش از فیلم سازان امریکایی این بود که اولا آنها آموخته بودند که باید به عنوان یک کارگردان در حین فیلمسازی، یک قدم جلوتر از فیلمنامه بروند.
در آن زمان سینمای فرانسه این گونه بود که تهیه کنندگان سینمای فرانسه یک رمان یا نمایشنامه را که واجد ارزش ادبی بود انتخاب میکردند سپس آن را به یک فیلمنامه نویس میدادند که طبق آن یک فیلمنامه سینمایی بنویسد. بعد از آماده شدن فیلمنامه، حالا کارگردان باید آن را میساخت. وظیفه کارگردان در آن سینما ساخت عین به عین فیلمنامه و در واقع ترجمه فیلمنامه به زبان تصویر بود. کایه دو سینمایی ها این را یک نقطه ضعف و کاستی برای فیلم سازان میدانستند. آنها میگفتند که در چنین سینمایی، نویسنده همه کاره است و فیلم ساز در خدمت اوست. اصطلاح مولف نیز از همین مساله شکل گرفت. آن ها میخواستند سینما به سمتی برود که کارگردانان مولف باشند و همه کاره فیلم و به نوعی که جهان بینی آنها بر فیلم حاکم باشد نه ایده های ادبی فیلمنامه نویس یا نویسنده رمان و نمایشنامه ای که فیلم از آن اقتباس شده بود.
کایه دو سینما همین ویژگی را در میان فیلمسازان شاخص امریکایی یافت. آنها کسانی بودند که در فیلمهایشان یک سبک و یک مفهوم را پی گرفته بودند. هنگامیکه فیلم های هاوارد هاکس را می دیدند، مشخص می شد که او نوعی نگاه نسبت به دنیا، قدرت، زندگی، زنان و اجتماع دارد که در همه فیلمهایش آن نگاه را دنبال میکند. اکنون اگر فیلمی را بینید که اسم کارگردان داخل تیتراژش نباشد، اگر متعلق به هاوارد هاکس باشد به راحتی متوجه خواهید شد که این فیلم را هاوارد هاکس ساخته است.
در مورد دیگران هم همین موضوع واقعیت داشت. جان فورد و هیچکاک و ولز هم از دید آنها مولف بودند. چرا که این ها نمیخواستند تابع نویسنده باشند. آنها فیلمنامه را میگرفتند و مهر خود را بر آن میزدند.
نکته مهم دیگری هم که در این وادی مهم بود، اصالت داشتن سینما بود. تا قبل از کایه دو سینمایی ها، کسی بصورت جدی به این مساله نپرداخته بود که یک فیلم در مرتبه اول سینماست. اگر شما فیلمی را با اقتباس از یک اثر ادبی می سازید، اشکالی ندارد اما باید یادتان باشد که در حال کار روی یک اثر سینمایی هستید. فیلم شما باید با زبان سینما و در مدیوم سینما ساخته شود.
اگر قرار است که فیلم همان رمان و نمایشنامه را تکرار کند و کارگردانش هم فقط یک تکنسین باشد که یاد گرفته است چگونه دوربین را بکارد، نور را بچیند و از بازی گران بازی بگیرد، او دیگر هنرمند نیست و یک صنعت گر است.
اشاره کردن به این دو مبحث، در مورد سینمای اصغر فرهادی بسیار مهم است. در واقع سینمای فرهادی را از همین دو دریچه میتوان بررسی کرد. او یک مولف است. جدای از اینکه فیلمنامه های فیلمهایش را خودش مینویسد، مضمامین، جهان بینی، فرم و ویژگی های هنری مشترکی را در فیلمهایش به نمایش میگذارد.
او در فیلمهای ابتدایی خود به طبقه ضعیف و قشر فرودست جامعه توجه داشت. در فیلم شهر زیبا دقیقا شخصیت های فیلم حاشیه نشینان شهر هستند. کسانی که لنگ یک مقدار پول کم هستند. کسانی که با دست یافنن به همان مقدار پول کم، زندگی شان زیر و رو خواهد شد. اما رفته رفته اصغر فرهادی به سمت طبقه متوسط رفت. حالا دیگر هر فیلمی که او می سازد شخصیت های اصلی فیلم متعلق به طبقه متوسط هستند. این دگرگونی هم به این شیوه ظریف، اتفاقا در سینمای یک فیلم ساز مولف رخ میدهد. طبق همان تحلیل های کایه دو سینما از هاوارد هاکس، مشخص شد که او از فیلم اولش تا آخرین فیلم، چقدر تفاوت پیدا کرده است. حتی سینمای او به دو دوره تقسیم شد. سینمای هیچکاک را به سه و بعضا به چهار دوره تقسیم بندی میکنند.
این تغییر در فرم و جهان بینی، ریشه در این دارد که ما با یک فیلمساز صاحب سبک و صاحب اندیشه طرف هستیم. اصغر فرهادی هم کسی است که در یک مسیر فکری قرار دارد و در این مسیر تغییرات زیادی را ایجاد کرده است. او از نخستین فیلم خود تا آخرین فیلمش، نشان داده که پیوسته در حال یافتن تکامل است. میخواهد حرفهایش را اصلاح کند و یا اگر همان حرفها را هم میخواهد بزند، این بار به شیوه ای نو و در فرمی تازه بگوید. پس اصغر فرهادی یک فیلمساز مولف است و ویژگی ها و خصوصیات یک فیلمساز مولف را هم دارد.
- توضیحات
- بازدید: 466
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.







































































































نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان