زندگینامه پدر فوتبال مدرن ایتالیا
زندگینامه پدر فوتبال مدرن ایتالیا
در کشور چکمه یعنی ایتالیا، فوتبال برای مردم از نان شب هم واجب تر است. ایتالیایی ها هر یکشنبه پس از مراسم مذهبی شان بلافاصله سوار ماشین شده و تا استادیوم شهرشان گاز می دهند. هر شهری در ایتالیا حداقل یک تیم دارد که مردم آن شهر جانشان را برای آن تیم می دهند. فلسفه هواداری در ایتالیا بر این اصل استوار است که هر تیمی برای خودش یک هویت دارد و هر کسی که طرفدار آن تیم باشد، صاحب همان هویت خواهد بود. مثلا تیم اینترمیلان فلسفه اش را بر سرگشتگی هواداران و اشتیاق آنان برای رنج بردن قرار داده و گفته می شود که یک «اینتریستا» یا هوادار اینتر، باید روح سرگشتگی تیم را در خود داشته باشد. این گونه است که هویت باشگاه به درون روح هواداران نیز رسوخ می کند. الغرض اینکه، در چنین کشوری که فوتبال تا این اندازه برای مردمانش اهمیت دارد، مطمئنا کسانی که بعنوان اسطوره های فوتبال آن سرزمین نیز انتخاب می گردند، مثل بت توسط این مردم پرستیده می شوند. یکی از این بت ها و یا شاید بتوان گفت مهم ترین این بت ها، آریگو ساچی پیرمرد دوست داشتنی و افسانه ای آتزوری است.
آریگو ساچی چیزهای زیادی به فوتبال ایتالیا داد. شاهکاری که او همراه با تیم در سال 1994 و در جام جهانی خلق کرد، تیم مخوفی که همراه با آث میلان در دهه 90 تحویل فوتبال اروپا داد و هنوز هم میلانِ دهه 90 آریگو ساچی را مخوف ترین و خطرناک ترین و قوی ترین تیم تاریخ فوتبال می دانند و کلاس و شانی که او به جامعه سرمربیان فوتبالی داد، همگی باعث شده اند تا بتوان او را پدر فوتبال مدرن ایتالیا نامید.
ساچی خودش فوتبالیست نبود. زمانی هم که منتقدینش این را بهانه ای برای حمله کردن به او به دست گرفتند، او در پاسخ گفته بود: شما برای اینکه بتوانید سوارکار خوبی باشید، نیازی نیست که قبل از آن اسب بوده باشید. این جمله برای همیشه در تاریخ فوتبال ثبت شد. خصوصا این روزها که کسی مانند خوزه مورینیو که زمانی مترجمی شغل اصلی وی بود و یا مائوریتزیو ساری که کارمند بانک بود، در سطح یک فوتبال اروپا سرمربی گری میکنند حالا ما تازه معنای آن جمله آریگو ساچی را متوجه می شویم.
آریگو ساچی در سال 1987 هدایت تیم آث میلان را بر عهده گرفت. در همان دوره که او تازه به این شغل دست یافته بود و چون اعتبار لازم را نداشت و کسی او را در فوتبال نمی شناخت زیر تیغ نقدهای بی رحمانه قرار داشت، میلان را دو بار به قهرمانی اروپا رساند و این گونه معارفه با شکوهی با فوتبال انجام داد. در گذشته تیم های ایتالیایی فوتبال را فقط در دفاع می دانستند و بنابراین هر تیمی که خط دفاعی بهتری داشت مطمئنا تیمی بود که در پایان فصل قهرمان می شد. در آن زمان تیم ها هر کدام یک بازیکن شماره ده در فاز هجومی داشتند که او زحمت توام حملات و طراحی فاز هجومی را بر عهده می گرفت و دیگر خیلی این مورد برای دیگران اهیتی نداشت. اما ساچی کسی بود که بجز بازیکن شماره ده، وینگر و فول بک را به فوتبال اضافه کرد و با پیگیری کردن فلسفه توتال فوتبالی خود و خارج کردن تیم از یوغ یک بازیکن ستاره و رواج دادن ذهنیت کار تیمی در میلان خودش، فلسفه فوتبالی ایتالیا را به کلی تغییر داد.
پرسینگ از جلو، شاید مهمترین رویکرد ساچی به فوتبال بود. او همیشه از بازیکنان خود می خواست که بین خط دفاعی و خط حمله تیم بیشتر از 25 متر فاصله نیندازند. همین نزدیک بودن خط دفاعی و خط هجومی به یکدیگر و خط هافبکی که میان این دو بود، باعث می شد تا میلان هم بیشتر لحظات صاحب توپ باشد، هم جایی را برای حضور بازیکنان حریف خالی نگذارد و هم اینکه اگر تیم حریف توپ را از بازیکنان میلان گرفت، ناگهان سه لایه دفاعی را مقابل خود ببیند (خط حمله، خط هافبک و خط دفاعی که نزدیک به هم بودند) و به همین دلیل عبور از این سه لایه امری ناممکن به نظر می رسید. او پست لیبرو را که تا پیش از ساچی پست بسیار مهمی بود حذف کرده بود و همین کم کردن فاصله بین سه خط، مهمترین مزیت تیم او بر دیگر تیمهای سری آ بود.
آریگو ساچی پرس را به سه نوع تقسیم بندی کرده بود. یا اینکه یکی از بازیکنان تیم روبرو که بازیکن صاحب توپ بود تحت پرس جزئی قرار می گرفت. در این لحظات سه یا چهار بازیکن خودی او را دوره می کردند تا بتوانند توپ را از وی بگیرند (خصوصا اینکه ساچی تاکید داشت اگر بازیکنانش توپ را از دست دادند زمان زیادی ندارند تا توپ را دوباره بدست آورند و به همین دلیل بود که باید سریعا دست به کار میشدند تا پرس جزئی را به اجرا بگذارند). دومین پرس، پرسینگ کلی بود که پیشتر توضیح داده شد. سه لایه تیم به هم نزدیک می شدند و همزمان بر روی دروازه حریف می ریختند و اطراف دروازه خیمه می زدند. این مورد دقیقا همان توتال فوتبالی بود که فلسفه آریگو ساچی از آن ریشه می گرفت. سومین پرسینگ هم پرس ظاهری بود که بازیکنان برای این که فرصت داشته باشند اندکی استراحت کنند و در عین حال نیز مانع طرح ریزی حملات حریف شوند، مقداری به سمت بازیکنان صاحب توپ می دویدند تا بر آنها فشار بیاورند اما عملا نمی خواستند تا توپ را از آنها بگیرند. ساچی با استفاده از همین سه مدل عمل پرسینگ، فوتبال مدرن را دستخوش تغییراتی بنیادین کرد.
صحبت از توتال فوتبال شد، بد نیست به این اشاره کنیم که همان طور که میلان یا تیم ملی ایتالیا در زمان ساچی، با سه لایه در آرایش خود همزمان به سمت حریف رفته و با حفظ کمترین فاصله موجب فشار از بالا و پرسینگ عمومی می شدند تا مبادا تیم حریف فکر حمله به سرش بزند، همین طور هم حملات تیمی میلان یا ایتالیا به صورت کلی بود. در توتال فوتبال ساچی همه در دفاع و همه در حمله شرکت داشتند. بارها در میلان دوره ساچی دیده شده بود که مدافعانی نظیر مالدینی و تاسوتی از مهاجم این تیم مثل رود گولیت هم جلوتر بودند. بارها پیش آمد که نقش مالدینی در گلزنی بیشتر از گولیت یا فان باستن بود. این رویکرد عملا میلان را تبدیل به تیمی غیر قابل پیش بینی می کرد که در حملات و کارهای دفاعی از یک هارمونی منظم و کارا تبعیت می کرد.
- توضیحات
- بازدید: 539
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان