معرفی کتاب جزء از کل | رمانی پرچالش از استیو تولتز

روابطی که پدر و پسر با هم دارند، پر از چالش و هیجان است و خبری از حال‌‌وهوای رمانتیک نیست. این کتاب دنیای پدر و پسریِ مارتین و چسپر دین را روایت می‌کند که پر از حادثه و البته حرف حساب است. درادامه کتاب جزء از کل را به شما معرفی می کنیم.

معرفی کتاب جزء از کل | رمانی پرچالش از استیو تولتز

دربارهٔ کتاب جزء از کل

 کتاب جزء از کل اولین اثر استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر و با استقبال زیادی مواجه شد. داستان درمورد خانواده‌ی پرماجرا و عجیب «دین» است. بخش‌هایی از کتاب از زبان پدرخانواده یعنی مارتین و بخش‌هایی هم از زبان پسر یعنی چسپر روایت شده است. این پدر و پسر روابط چندان خوبی با هم ندارند که با توجه به اظهارات هر دو می‌توان گفت که هر دو به نوعی مقصر هستند. داستان زندگی آنها به گونه ایی نیست که از نقطه ایی آغاز شود و سپس بعد از حادثه ایی به اوج برسد و بعد از آن تمام بشود. کتاب جزء از کل سراسر حادثه است. هدف نویسنده بیان حوادث و حفظ هیجان کتاب نیست، بلکه او با روایت ماجرای خانوادهٔ دین سعی دارد تا جهان‌بینی خود را درمورد زندگی، آدم‌ها، طبیعت و… با مخاطب در میان بگذارد.  یکی از بارزترین ویژگی‌های این کتاب که بسیار موردتحسین قرار گرفته است، شروع طوفانی و بسیار جذاب آن می باشد که درادامه خواهیم خواند:
«هیچ‌وقت نمی‌شنوید ورزشكاری در حادثه‌ای فجیع حس بویایی‌اش را از دست بدهد. اگر كائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد، كه البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌مان نخورد، مثل روز روشن است كه ورزشكار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادیی‌ام را از دست دادم»

معرفی کتاب جزء از کل | رمانی پرچالش از استیو تولتز


استیو تولتز درمورد اینکه چگونه نویسنده شده می‌گوید: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه می‌نوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می‌نوشتم و رمان‌هایی را آغاز می‌کردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقه‌ام را برای به پایان رساندن‌شان از دست می‌دادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن روی آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط می‌خواستم با شرکت در مسابقات داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی پولی دست‌وپا کنم تا بتوانم زندگی‌ام را بگذرانم که البته هیچ فایده‌ای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض می‌کردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایین‌تر می‌رفتم، برایم روشن شد که هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. نوشتن رمان تنها قدم عقلانی بود که می‌توانستم بردارم. فکر می‌کردم یک سال طول می‌کشد ولی پنج سال طول کشید.»

معرفی کتاب جزء از کل | رمانی پرچالش از استیو تولتز

شما در کتاب جزء از کل، جملات قصار و پرمعنایی می خوانید که همگی از درک بالا و جهان‌بینی ژرف نویسنده ناشی می‌شوند. این ویژگی کتاب باعث می شود که شما جذب آن بشوید و با خواندن جملات کتاب به فکر فرو بروید. مثلا در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «نمی‌توانستم راهی پیدا کنم که موجود ویژه‌‌ای در جهان باشم، ولی می‌‌توانستم راهی متعالی برای پنهان شدن پیدا کنم و برای همین نقاب‌‌های مختلف را امتحان کردم: خجالتی، دوست‌‌داشتنی، متفکر، خوش‌بین، شاداب، شکننده… اینها نقاب‌‌های ساده‌‌ای بودند که تنها بر یک ویژگی دلالت داشتند. باقی اوقات نقاب‌‌های پیچیده‌‌تری به‌صورت می‌‌زدم، محزون و شاداب، آسیب‌‌پذیر ولی شاد، مغرور اما افسرده. اینها را به این خاطر که توان زیادی ازم می‌‌بردند، درنهایت رها کردم. از من بشنو: نقاب‌‌های پیچیده زنده‌ زنده تو را می‌‌خورند.» بخش هایی از کتاب که از زبان مارتین دین بیان شده، بسیار تلخ است. او حرف هایش را با زبان تمسخر می گوید و همین نوع بیان باعث جذب مخاطب شده است. مثلا در بخشی از کتاب می خوانیم: «مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره، ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌‌مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر، موجودی هست که دیوانه‌وار در حال تکامله و به‌شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌‌کنه. ببین چی بهت میگم، راسخ‌‌ترین آدمی که می‌‌شناسی به احتمال قوی با تو کاملا بیگانه‌ است و همین‌طور ازش بال و شاخه و چشم سوم رشد می‌‌کنه. ممکنه ده سال توی اتاق اداره کنارش بشینی و تمام این جوانه زدن‌‌ها بغل گوشت اتفاق بیفته و روحت هم خبردار نشه. هرکسی که ادعا می‌‌کنه یکی از دوستانش در طول سال‌ها هیچ تغییری نکرده، فرق نقاب و چهره‌ٔ واقعی رو نمی‌فهمه.»

معرفی کتاب جزء از کل | رمانی پرچالش از استیو تولتز

آیا این کتاب برای شماست؟

اگر به‌دنبال رمانی متفاوت هستید و دوست دارید کتاب هایی با موضوعاتی به جز عشق و عاشقی بخوانید، حتما این کتاب را مطالعه نمایید.

معرفی کتاب جزء از کل | رمانی پرچالش از استیو تولتز

بخش‌هایی از کتاب

چیزی که نمی‌فهمیدم این بود که مردم تفکر نمی‌کنن، تکرار می‌کنن. تحلیل نمی‌کنن، نشخوار می‌کنن. هضم نمی‌کنن، کپی می‌کنن. اون‌وقت‌ها یه ذره می‌فهمیدم که برخلاف حرف بقیه، انتخاب بین امکاناتِ در دسترس فرق داره با اینکه خودت برای خودت تفکر کنی. تنها راه درست فکر کردن برای خودت اینه که امکانات جدید خلق کنی، امکان‌هایی که وجود خارجی ندارن.
ناگهان به این نتیجه رسیدم که آدم‌‌های رمانتیک قد خر شعور ندارند. هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یک‌‌طرفه وجود ندارد. به نظرم کثافت است، کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی‌‌دهد ممکن است در کتاب‌‌ها هیجان‌‌انگیز باشد، ولی در واقعیت به‌شکل غیرقابل تحملی خسته‌‌کننده است. مشکل من این است که نمی‌‌توانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که می‌‌دانم این است که چه کسی نیستم. همچنین متوجه شده‌‌ام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامون‌‌شان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کرده‌‌ام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما می‌‌روم و پرده تاریک می‌شود، با تمام وجود دلم می‌‌خواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم. خوشبختانه همیشه یک چراغ‌ قوه‌ٔ جیبی همراهم هست.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

دریافت تورهای لحظه آخری و نرخ ویژه از طریق تلگرام

نحوه پرداخت اینترنتی عوارض خروج از کشور

آیا ماهی بخشی از یک رژیم غذایی سالم است؟

روش جدید هدف قرار دادن تومورها با استفاده از نانوتکنولوژی

نانوذرات مغناطیسی که از خونریزی داخلی جلوگیری می کنند

چگونه از رمز عبور خود محافظت کنیم