درباره فیلم خشکسالی و دروغ

درباره فیلم خشکسالی و دروغ

فیلم سینمایی خشکسالی و دروغ با بازی امیر سرابی، محمدرضا گلزار، پگاه آهنگرانی مدتی پیش در سینماهای کشور اکران و پس از آن به شبکه نمایش خانگی راه یافت. از آن جا که با پخش فیلم در شبکه نمایش خانگی نبض فیلم تا مدتها زنده و پایدار میزند؛ می شود درباره فیلم تا مدتها پس از اکران آن حرف زد. خشکسالی و دروغ فیلمی از پدرام علیزاده و بر اساس نمایشنامه خشکسالی و دروغ نوشته محمد یعقوبی محصول سال ۱۳۹۴ است.

امید به همراه همسرش آلا و آرش برادر آلا به همراه دوست دخترش به ویلایی در شمال کشور سفر کرده اند. آلا پیش از ازدواج با امید همسر مرد دیگری بوده است که بخاطر امید از او طلاق می گیرد. آلا در نوجوانی عاشق امید بوده است و پس از طلاقش با این¬که امید متاهل بود، با او طرح دوستی می ریزد. به نحوی که امید زن خود«میترا» را طلاق می دهد و با آلا که خود نیز مطلقه است ازدواج میکند. ابتدای فیلم این گونه آغاز می شود که امید و آلا که زن و شوهر هستند با آرش برادر آلا و دوست دختر آرش در ویلایی در شمال کشورند. میترا همسر سابق امید با او تماس می‌گیرد و می‌گوید که به کمک امید احتیاج دارد.
فیلم درد آدم های بولهوس را طرح می کند. امید و آرش هر دو به درد شهوت مبتلایند. امید یک فرهیخته درس خوانده و متاهل است و آرش یک جوان لاقید ولنگار. در عین حال هر دو معترف به هوا و هوس رانی خود هستند، منتها یکی معتقد است باید یک زن را برای بچه دار شدن و ادامه نسل داشت و دیگری همسر داشتن را اکیدا ممنوع می داند.

شخصیت آلا اما پیچیده ترین شخصیت این بازی است. آلا تنها زن هوسباز فیلم است و برخلاف همه ی زن هایی که در فیلم های ایرانی می بینیم حیایی از ابراز کردن آن چه که هست ندارد. او بی تظاهر با یک مرد زن دار (امید) که ظاهرا عشق سال های نوجوانی اش هم هست هرزگی می کند. در فیلم یک دیالوگی مرتب تکرار می شود این که آلا برای امید نامه می نوشته برایش کادو می فرستاده و همیشه عاشقش بوده است. امید اما این مطلب را زمانی می فهمد که دیگر زن دارد و آلا هم در از رابطه زناشویی شکست خورده ای بازگشته است.
میترا دردمند ترین شخصیت است. شدت خیانت همسرش که قادر به اثبات آن نیست از او یک زن آشفته آنرمال در مرض جنون ساخته است. او مدت هاست که می داند آرش با زنی ارتباط دارد با وجود همه ی ظریف کاری های آرش و رد پا نگذاشتن از خود اما آلا با زنانگی متوجه تغییرات او شده است. او به یک جنون، یک خشم فروخفته مبتلا شده که در عالم مستی آن را بیرون می ریزد و از زندگی آرش بیرون می رود در حالی که باردار است.

آرش که در حقیقت تنها نقطه ضعفش داشتن فرزند است، از بارداری میترا هنگام طلاق بی اطلاع است. برای بولهوسی همچون آرش میترا، آلا یا هر کس دیگری فرق نمی کند. تنها چیزی که می تواند برای او مساله باشد داشتن بچه است. میترا حالا پس از چند سال متارکه از آرش از امریکا بازگشته و می خواهد با دادن خبر بچه به او زندگی او و آلا که مبنایش فقط هوس بوده را بر هم بریزد و بدین وسیله انتقام خود را از آلا بگیرد.

دکوپاژ پایان فیلم که آلا در این سوی دیوار و آرش در آن طرف دیوار است، جدایی را به بیننده القا می کند. جدایی که با وجود یک دیوار بینشان به زودی حاصل می آید و گریزی از آن نیست.

فیلم ضعف های فیلمنامه ای خود را دارد. شاید نویسنده برای بودجه بندی اطلاعات و تقسیم قدم به قدم آن بعضی چیزها را مبهم می گوید تا بعد بدان بپردازد اما ظاهرا فراموش می کند. مثلا ما نمی فهمیم اصرار آلا برای طلاق از همسر اولش چیست؟ آیا اتفاقی افتاده که او را به ازدواج با امید امیدوار کرده است؟
یا مثلا دوست دختر شخصیت آرش با بازی خاطره اسدی که در ابتدای فیلم حضور دارد اما بعد کاملا فید می شود اساسا برای چه حضور دارد. بر اساس اندیشه هیچکاکی یا چیزی در داستان حضور ندارد یا اگر حضور دارد، باید معنایی داشته باشد و اگر فاقد معنی است پس اصلا وجودش بی علت است. چه برسد به وجود یک شخصیت بلاتکلیف که حتی در حد تیپ هم در نمی آید. ظاهرا کارگردان از ابتدا با یک طرح فیلمنامه متقن روبرو نبوده است و خوب نمی دانسته می خواهد چکار کند؟ یعنی از ابتدا خاطره اسدی را انتخاب می کند اما بعد در روند فیلمنامه جایی را برای او پیدا نمی کند.

آرش و امید بهم می گویند که ما اهل زندگی نیستیم. ما تنوع طلبیم. آرش به امید می گوید تو امنیت جنسی داری به سبب تاهل. امید هم در پاسخ می گوید که امنیت جنسی به داشتن یک رابطه کنترل کننده نمی ارزد. اما به جز این دیالوگ های پینگ پونگی ما اساسا در فیلم مطلبی دال بر هوس رانی امید نمی بینیم. ما فقط یک خیانت می بینیم که آن هم با اغواگری آلا به وقوع پیوسته است. بیشتر از اینکه امید هوس ران به نظر برسد همسرش کودن، حقیر، خودباخته، ضعیف، شوهر پرست به نظر می آید. یعنی آن قدر این ویژگی ها در میترا بارز و زیاد است که اصلا از او متنفر می شوی و وقتی امید او را طلاق می دهد بیشتر حس رهیدن و آزاد شدن داری. در صورتی که میترا شخصیت به غایت آسیب دیده فیلم است و بیش از این که احمق به نظر بیایید باید مظلوم بنمایاند.

فیلم میان درام و کمدی در گردش است. ویلای لوکس بازیگران جوان و لاکچری بازی غلو شده و لوس میترا و فضاهای شمال شهر تهران ذهن را بیشتر برای یک کمدی فانتری آماده می کند تا یک درام اجتماعی. با این همه خشکسالی و دروغ در جایگاه نقد است و خیانت و بولهوسی را تقبیح می کند. بازی پگاه آهنگرانی و گلزار قابل قبول است. گیشه خوبی داشته و در فرش قرمز هم مورد اقبال عموم قرار گرفته است.