مقایسه مجموعه ارباب حلقه ها و مجموعه هری پاتر
مقایسه مجموعه ارباب حلقه ها و مجموعه هری پاتر (1)
در دنیای ادبیات و سینما، همواره مجموعه ها، اپیزودها و آثاری که پی در پی و در ادامه یکدیگر منتشر شده اند، کم نیستند. بسیاری از این آثار در ادامه خود ضعیف و ضعیف تر میشوند( مانند سری فیلم های راکی) و بعضی نیز از نظر داستان گویی و جذابیت این توان را دارند که همواره قدرت و جذابیت خود را حفظ کنند(همانند سریال بازی تاج و تخت).
اما در تاریخ ادبیات و به طبع آن، سینما دو محموعه وجود دارند که برای همیشه در تاریخ هنر جهان ثبت خواهند شد. اولی ارباب حلقه ها و دیگری نیز هری پاتر است. در ادامه به بررسی برخی تفاوت های این دو مجموعه با یکدیگر خواهیم پرداخت.
ارباب حلقه ها، حاصل سالها قلم فرسایی نویسنده ای به نام « جی آر آر تالکین» است. او که استاد زبان شناسی بوده و همواره یکی از دغدغه های بزرگ زندگی اش، بررسی زبان های باستانی و قدیمی بود، بالاخره در میانسالی تصمیم گرفت تا زبانی را که خود تا حدودی ابداعش کرده بود، از آن در یک داستان به قلم خودش استفاده کند.
تالکین همواره به داستان های باستانی علاقمند بود و به همین خاطر هم شناخت کاملا خوب و دقیقی بر روی این نوع از ادبیات داشت. هنگامیکه او شروع به نگارش ارباب حلقه ها کرد، میدانست که قبل از هر چیزی قرار است که یک دنیا خلق کند. دنیایی که معادلات خاص خود را دارد. گروه ها و اقوام مختلفی دارد که هر کدام با فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود و زبانی که به آن صحبت میکنند، از دیگران متمایز میشوند.
سالهای سال طول کشید تا تالکین دنیای مدنظر خود را خلق کند. در دنیای تالکین همه چیز از نقطه صفر وجود داشت. در ابتدا همه چیز در خوشی و خرمی در حیات وجود دارد تا اینکه سر و کله نه حلقه پیدا میشود هشت تا از حلقه های موجود نابود شده و نهایتا فقط یک حلقه باقی می ماند و کل دنیا برای این یک حلقه به جان یکدیگر افتاده و تلاش میکنند تا آن را بدست آورند.
داستانی که تالکین در رمان های خود مینویسد از همین جا آغاز میشود. البته او قبل از اینکه بخواهد سه گانه ارباب حلقه ها را بنویسد، سه گانه هابیت را نگاشت. در سه گانه هابیت شخصیتی اصلی بنام بیلبو بگینز وجود دارد که برای بدست آوردن حلقه و اینکه اجازه ندهد این حلقه به دست اشرار و مستبدان دنیای تالکین بیفتد، از شایر محل زندگی خود بار سفر برمیبندد و به سفری پر طول و خطر میرود. بعد از بازگشت او به خانه، حالا همه چیز در صلح و صفا وجود دارد و موقتا خبری از شیاطین و اهریمن نیست.
اما سه گانه ارباب حلقه ها از جایی شروع میشود که نیروی اهریمنی از سمت منطقه ای بنام موردور تصمیم گرفته تا هرطور شده حلقه را بدست آورد. سارومان پیرمرد جادوگری است که در این راه بنده تک چشم موردور شده و میخواهد با به راه انداختن جنگی تمام عیار، کل دنیا را به زیر چکمه سربازان خود یا همان اورک ها بگیرد.
در این حین نیز، نه شوالیه اژدها سوار قصد دارند تا هر طور شده حلقه را بدست بیاورند. حالا دیگر زمانه بیلبو بگینز گذشته و این بار برادر زاده او یعنی فرودو قصد دارد تا حلقه را معدوم کند. باز هم سفری آغاز میشود و تا تا پایان جلد سوم این مجموعه، سفر ادامه خواهد داشت.
در دنیایی که تالکین خلق کرده، همه چیز وجود دارد. او برای جغرافیای رمان های خود چندین نقشه کشیده، مرزهای هر سرزمین را مشخص کرده و برای هر اتفاقی، یک پیش داستان خلق کرده است. برای مثال بسیاری از مناطقی که بیلبو بگینز در سه گانه هابیت و سپس فردو بگینز در سه گانه ارباب حلقه ها، به آنجا سر میزنند مناطقی است که پادشاهان اسطوره ای و جنگ های خونین قدیمی در آن مناطق وجود داشته است.
در فیلمی هم که پیتر جکسون بر اساس این سه گانه ساخت، همه تلاشش بر این بود تا این حجم و گستردگی دنیا را لحاظ کند. در بسیاری از مناطقی که فرودو در طی سفر خود به آنجا بر میخورد، اشایی بسیاری از مجسمه های ریز و درشت گرفته تا قصرها و باروهای بسیار، همگی به همان پیش داستان های جذابی تعلق دارند که جی آر آر تالکین از قبل فکری آنها را کرده بوده است.
شخصیت پردازی نیز در فیلم و رمان، نوعی از شخصیت پردازی است که اگرچه به روایت یک داستان اساطیری و قدیمی میپردازد، اما شخصیت ها از چنان عمقی برخوردارند که مخاطب امروزی را با خود به طرزی عالی همراه میکنند. شاید بتوان گفت که (تم) مفهومی این فیلم درباره وسوسه است. وسوسه در برابر قدرت و فرمان روایی کردن بر کل دنیا.
از این بابت میتوان تمام جنگ های خونین تاریخ از ابتدا تا کنون را با همین رمان بررسی کرد. چه جهانگشایی هیتلر، چه جاه طلبی های ناپلئون بناپارت و هزار شخصیت مستند دیگر را در تاریخ، از طریق خواندن ارباب حلقه ها بهتر میشناسیم. همه اتفاقات تلخ تاریخ و تمام خون هایی که بر زمین ریخته اند، همگی از همین وسوسه آغاز شده اند.
نوع نگاهی که تالکین به شخصیت های داستانش داشته است، این است که هیچکس از وسوسه در امان نیست و هر کس حتی اگر جزو شخصیت های خوب و سفید داستان هم باشد، اگر اندکی کنترل خود را از دست داده و در راه وسوسه لغزش کند بالافاصله از مسیر خیر خارج شده و در دام اهریمن خواهد افتاد.
در میان یاران حلقه، شخصیت بارومیر نماد کسانی است که اگرچه در جبهه خیر میجنگند و در ذهن خود را مبری از آلودگی میدانند، با نگاه کردن به حلقه و وسوسه شدن در مقابل آن، ناگهان دل باخته آن شده و حاضر میشوند که به فرودو بگینز (یا همان مظهر خیر) حمله ور شوند. جالب اینجاست که حتی خود فرودو بگینز هم از این وسوسه در امان نیست و بارها او را در وضعیتی میبینیم که هر آن امکان دارد قید این سفر خطرناک را زده و بخواهد یک تنه و با حلقه درون انگشتش، بر جهان فرمان روایی بکند.
البته شخصیت هایی نیز در این استان وجود دارند که تا حدودی بری از این وسوسه هستند. پیرمردی که به جادگر خاکستری مشهور است بخاطر تجربه و دنیا دیدگی خود و یا سام، خدمتکار فرودو که فقط میخواهد در خدمت مظهر سفیدی باشد و درون ساده و بی آلایشی هم دارد.
مطالب مرتبط:
مقایسه مجموعه ارباب حلقه ها و مجموعه هری پاتر (1)
- توضیحات
- بازدید: 2103
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان