ژانر وحشت از نگاه فلسفی

ژانر وحشت از نگاه فلسفی

ژانر وحشت فیلم را مهیای ورود به اوج بلوغ در خوف و ترساندن مخاطب میکند. هیولای ژانر وحشت در روندی تغییر و تحولی از امر آشنای تهدید کننده ترسناک به امر آشنای هجوم آورنده ناگهانی در ژانر رعشت و سپس ساحت امر ناآشنای تهدید کننده و گزندرسان در ژانر دهشت می رساند و هیولایی است دهشتناک و در عین حال رعشت آور، همان گونه که پدیدار وحشت امری است تهدیدناک و آسیب رسان که بیم آسیب رسانی اش را داریم و به مثابه شری بنیان کن به ناگهان بر فرد مستولی شده و وحشت را به جان او می اندازد.

بنابراین دو ویژگی مقوم هیولای ژانر وحشت یعنی ناآشنا بودن و هجمه ناگهانی آن است که غایت تحول پدیدار ترس در حرکت به سوی ترس آگاهی را تجلی میدهد و بر خلاف نظر آن رادکلیف که ابهام، نامعلومی و ناآشنایی را تنها از ویژگی های دهشت می داند و به دلیل خصلت عدم تعین، دهشت را سرچشمه امر والا می داند باید توجه داشت که در دستگاه فکری هایدگر، وحشت در مرتبه ای بالاتر از دهشت علاوه بر ناآشنایی آن، خصلت هجوم آورندگی ناگهانی نیز دارد و این قابلیت را دارد که دازاین را برای ورود به ساحت امر والا در عرصه ترس آگاهی آماده سازد. بر این اساس، در ژانر وحشت با هجوم ناگهانی امری ناآشنا به جهان زندگی هر روزینه فرد مواجهیم که با حضور مستمر و سیطره تمامیت خواه خود به سوی هستی فرد می رود و آن را در احاطه خود می گیرد. ارتباط او را نیز با عالم معنایی دچار اختلال شدید می سازد. این هیولای وحشت آور و ناآشنا، در مقام عنصر محوری و مقوم فیلم، هستی به سوی مرگ را برای فرد متجلی می کند و او را از جهان اطرافش جدا می سازد.

ژانر وحشت از نگاه فلسفی

در چنین شرایطی ایجاد طرحی مرگ آگاهانه برای فرد بسیار سخت است  و از این رو شخصی که در حضور وحشت بتواند به طرح افکنی مرگ آگاهانه دست پیدا کند در محضر اصالت نشسته و جهان خویش را با آن حال همنوا ساخته است. به این ترتیب در ژانر وحشت که آخرین مرتبه از سینمای ترس است با وضعیت اصیل تری مواجه هستیم که شباهت ماهیتی زیادی به تجربه ترس اگاهی دارد و در حقیقت ما را برای ورود به آن مرحله آماده می کند. از جمله فیلم های این ژانر میتوان به دراکولای برام استوکر، وقایع نگاری های شبانه و بیگانه اشاره کرد.

در فیلم بیگانه محصول سال 1979 و ساخته ریدلی اسکات، ما با یکی از برجسته ترین نمونه های ژانر وحشت رو به رو هستیم. سرآغاز ساخت چهار فیلم دیگر هم بود  و همگی این آثار جزو آثار مهم تاریخ سینما به شمار می روند: بیگانگان در سال 1986 ساخته جیمز کامرون، بیگانه 3 ساخته دیوید فینچر و رستاخیز ساخته ژان پیر ژونه و همچنین پرومته ساخته ریدلی اسکات.

ژانر وحشت از نگاه فلسفی

فیلم بیگانه داستان سفینه ای فضایی و ساخت بشر است که نوسترومو نام دارد و متعلق به شرکت عظیم وی لند می باشد. این سفینه در سفر بازگشت از فضا به زمین قرار دارد و در حالی که یک پالایشگاه و بیست میلیون تن سنگ معدن را به همراه دارد و هفت فضانوردی که خدمه آن محسوب میشوند در محفظه های مخصوص خود به خواب رفته اند. کامپیوتر سفینه به نام مادر با تشخیص دادن دریافت یک سیگنال با منشا ناشناخته از سیارک نزدیک به سفینه، خدمه را از خواب بیدار میکند. بر اساس دستور صادر شده از شرکت مالک سفینه در زمین، فضانوردان شروع به تحقیق در مورد منشا این سیگنال ناشناخته با هدف شناسایی یک زندگی بیگانه احتمالی در فضا می کنند. نوسترومو بر روی سیارک کناری فرود می آید اما در حین فرود آمدن آسیب می بیند و حداقل 25 ساعت زمان برای تعمیر نیاز دارد.

ژانر وحشت از نگاه فلسفی

دالاس، افسر فرمانده و کین و لمبرت برای تحقیق از سفینه خارج می شوند و افسریار الن ریپلی را برای کشف رمز سیگنال ناشناخته و همچنین اش را برای پیگیری و مراقبت از وضعیت خودشان در خارج از سفینه و برت و پارکر خدمه مهندس را برای تعمیر سفینه بر جای می گذارند. دالاس، کین و لمبرت کشف میکنند که سیگنال ناشناخته از یک سفینه بیگانه متروک صادر می شود. درون این سفینه متروک، آنها بقایای جسد یک موجود بیگانه عظیم الجثه را در می یابند که به نظر می رسد قفسه سینه اش رو به بیرون شکافته شده است. در همین زمان، ریپلی متوجه می شود که سیگنال ناشناخته در واقع نوعی هشدار خطر است. کین در سفینه متروک تعداد زیادی تخم مرغ پیدا میکند و در هنگام بررسی ناگهان موجودی هشت پا از یکی از آنها خارج میگردد.

ژانر وحشت از نگاه فلسفی

 در مجموعه فیلم بیگانه دو عنصر اساسی وجود دارد که روایت و جهان کار هنری حول محور آن دو شکل می گیرد و به مدد آنهاست که قوام می یابد: هیولایی که بیگانه است و تجسم شر ناآشنا که بر جهان شخصیت اصلی فیلم هجومی بنیان کن می آورد و انسان که در برابر هیولا قد علم می کند و با دشواری فراوان تن به نابودی نمی سپارد  و از رهگذر این پیکار است که به فرد اصیل می شود. رابطه میان ریپلی و هیولا در این فیلم پیچیده است و در فیلمهای بعدی این مجموعه نیز به ابعاد این پیچیدگی افزوده می شود به گونه ای که هویت ریپلی در مقام انسان در مرتبه های مختلفی به وسیله او تعیین یا دستخوش تحول می گردد تا بدان پایه که در فیلم سوم یعنی بیگانه ریپلی پی می برد که ملکه ای بیگانه در  درون او رشد می کند.

کمتر فیلمی مانند بیگانه به موقعیت انسان در جهان می پردازد. گویی این فیلم نقشه ای است از حضور فرد در آنجا و در محضر گناه و مرگ و در این میانه حضور هیولای وحشت در ساحت آشکارگی رویداد حقیقت بسیار تعیین کننده است و عیان می سازد که چگونه به راستی آخرین مرتبت سیر تکاملی از ترس به ترس آگاهی فرد را مهیای وارد گشتن به ساحت یافتگی بنیادین ترس یا همان ترس آگاهی می کند.

ژانر وحشت از نگاه فلسفی

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

دریافت تورهای لحظه آخری و نرخ ویژه از طریق تلگرام

نحوه پرداخت اینترنتی عوارض خروج از کشور

مالزی در یک نگاه

آیا ماهی بخشی از یک رژیم غذایی سالم است؟

روش جدید هدف قرار دادن تومورها با استفاده از نانوتکنولوژی

نانوذرات مغناطیسی که از خونریزی داخلی جلوگیری می کنند