اهمیت نظم و ترتیب از نظر یکی از بزرگترین رهبران جهان
اهمیت نظم و ترتیب از نظر یکی از بزرگترین رهبران جهان (1)
سر الکس فرگوسن کسی بود که رهبری را در فوتبال به معنای واقعی تعریف کرد. تعاریف او از رهبری کردن اکنون در دانشگاههای مدیریت دنیا تدریس میشود و نظراتش در این زمینه، بنیان بسیاری از نظریه پردازی های نوین در این رشته شده است. او در مورد اهمیت نظم و ترتیب در کسب موفقیت این چنین میگوید.
نظم و ترتیب را از سنین پایین آموختم. پدرم به معنای واقعی فردی منظم بود. او در کارخانه کشتی سازی کار می کرد که کاری سخت و بی رحمانه بود. زیاد صحبت نمی کرد، شاید سرسخت و کم حرف بود اما مرد بسیار باهوشی بود. مردی خود آموخته که مدرسه را در چهارده سالگی رها کرد اما همیشه کتاب خواند. میخواست من و برادرم فنی حرفه ای بیاموزیم و تا وقتی که برای مغازه ابزارآلات شاگردی نکردم اجازه نداد بصورت حرفه ای دنبال کنم.
من به این نتیجه رسیده بودم که تنها راه موفقیت در زندگی ام سخت کار کردن است. در ذهنم اینطور حک شده بود. نمیتوانستم تن آسایی کنم و همیشه از دست آدم هایی که استعدادهایشان را به این بهانه هدر میدهند که نمیتوانند برای کار وقت بگذارند عصبانی میشوم. وقتی بدانی داری نهایت تلاش ات را میکنی احساس رضایت زیادی داری و وقتی که تلاش نتیجه می دهد این احساس رضایت بیشتر هم میشود. فکر می کنم حالا دیگر می دانید چرا روز ازدواج و نیز روزی که اولین پسرم متولد شد مشغول کار بودم. تنها سه بازی از هزار و پانصد بازی یونایتد را از دست دادم. اولین بازی از دست داده، به سال 1988 برمیگردد وقتی که برادرم همسرش را از دست داده بود و به گلاسکو رفته بودم که کنارش باشم. دومین بازی را از دست دادم سال 200 و زمان عروسی پسر بزرگم در افریقای جنوبی بود و آخرین بازی از دست داده ام برای همراهی با داوید دخیا در سال 2010 بود.
در سنت میرن و آبردین که بودم در طول هفته تا جایی که می شد بازی تماشا میکردم. معمولا به همراه آرچی ناکس که دستیار مربی آبردین بود بازیها را تماشا می کردیم. والدین آرچی کشاورز بودند و او در مزرعه ای بیرون داندی بزرگ شده بود. در نتیجه به ساعت های کاری کشاورزان عادت داشت و در مورد اخلاق کاری با من هم عقیده بود. دو نفری به مسابقه ها می رفتیم و برای رفتن به گلاسکو، آرچی رانندگی میکرد. من هم در طول راه می خوابیدم. در راه برگشت من رانندگی کردم و آرچی میخوابید. این سفرهای رفت و برگشت شش ساعت طول می کشیدند. هر زمان وسوسه می شدیم یک بازی را نبینیم و شب را استراحت کنیم، ولی باز به هم یادآوری میکردیم اگر یک بازی را در گلاسکو از دست بدهیم دو بازی را از دست داده ایم.
در بیشتر باشگاههای فوتبال، سرمربی ها خیلی بیشتر از چیزی که مردم تصور میکنند کار میکنند. در لیگ برتر جزیره فشار بسیار زیادی وجود دارد و بیرون از لیگ برتر نیز مربیان آن قدرها پول ندارند که کارکنان زیادی را استخدام کنند. وقتی شروع به کار کردم که این طور بود. در سنت میرن چهار کارمند داشتم که شامل دستیار سرمربی، مربی تیم ذخیره، روان شناس و یک مدیر تدارکات پاره وقت می شد. در آبردین، تدی اسکات خودش مسئول تدارکات، مربی ذخیره ها و آچار به دست و همه کاره بود. او کار رخت شویی و اتوی لباس را هم انجام می داد. گاهی اوقات به خاطر اینکه به آخرین اتوبوس نمیرسید روی میز اسنوکر میخوابید. حتی وقتی در یونایتد شروع به کار کردم فقط هشت کارمند داشتیم.
چند باری در آبردین تمام کارمندها، شاگردها و حتی مدیر، ساعت شش صبح از خواب بیدار شده بودند که برف را از زمین بازی بروبند. در مارچ 1980 حرکت به سوی اولین قهرمانی جام را روزی آغاز کردیم که صبح اش حدود هفت اینچی برف را از زمین پاک کرده بودیم. ما تیم مورتون را یک بر صفر بردیم. این تنها بازی بود که آن روز در اسکاتلند انجام شد.
تمام مربی های رده بالایی چون کارلو آنچلوتی، خوزه مورینیو و آرسن ونگر اخلاق کاری سخت گیرانه ای دارند. اما این قهرمانان گم نام هستند که همیشه تحسین شان می کنم، آن سرمربی هایی هستند که هرگز تسلیم نمی شوند حتی اگر زندگی و شانس آنها را در رده تیم های صدر نشین قرار نداده باشد. در اسکاتلند عادت داشتم شبهایی که باران مثل سیل می بارید به جای اینکه جلوی تلویزیون بنشینم، در هر جای دور افتاده ای سراغ الکس اسمیت و جیم مک لین بروم. الکس باشگاههای شمال مرز را به مدت چهل سال مدیریت کرده بود و جیم بیست و دو سال، سرمربی داندی یونایتد بود. لنی لاورسن و جان راج مردانی بودند که احتمالا هیچ کس خارج از دنیای فوتبال اسم شان را نشنیده است اما لنی یکی از معدود افرادی است که بیش از هزار بازی را برای باشگاههایی چون چارلتون اتلتیک، برادفورد سیتی، لوتون تاون و گریمسبی تاون مربی گری کرده است و جان به مدت شانزده فصل سرمربی پورت ویل و سپس به همین شکل چهارده سال مربی باشگاه استوک سیتی است. هیچ کدام هرگز تسلیم نشدند، فوتبال آنها را در خود حل کرد. معمولا میدیدم شان که آمده اند بازی ما را در مقابل تعداد زیادی طرفدار تماشا کنند.
پشتکار خستگی ناپذیر این مردها با برخی از بازیکنان در زمین بازی برابری می کرد. سه تا از این بازیکن ها که بسیار تحسین شان میکردم تونی آدامزدر آرسنال، جیان فرانکو زولا وقتی برای چلسی بازی میکرد و جیمی کرگر در لیورپول بودند. همیشه فکر می کردم آدامز بازیکن یونایتد است که اشتباهی پیراهن پوشیده است. الکل زندگی شغلی و شخصی بسیاری از بازیکنان را نابود کرد و در یونایتد داستان غم انگیز جورج بست همیشه در ذهن ما باقی ماند، بنابراین مواجهه شجاعانه تونی با شیطان درونش، در انتهای دهه نود در نوع خود باور نکردنی بود. اما آنچه که در زمین انجام داد توجه مرا جلب کرد. هرچه از قدرت و استعداد کم داشت، با خلق و خوی خود جبرانش میکرد. او بازیکن متوسطی بود که با تلاش و کار سخت به جایگاه برتری رسیده بود. همیشه خلق و خوی پیروزی داشت و نشان داد ایمان جرج گراهام و آرسن ونگر به او ارزشش را داشته است.
- توضیحات
- بازدید: 631
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان