خود مدیریتی و زندگی ذهنی برای رسیدن به موفقیت
خود مدیریتی و زندگی ذهنی برای رسیدن به موفقیت
همه ی انسان ها به داشتن یک زندگی موفق، شاد و سالم علاقمند هستند. برای داشتن یک زندگی موفق باید عملکرد ما عالی و بهینه باشد. از طرفی هر انسانی از خود، زندگی خود، داشته ها و نداشته هایش یک پندار شخصی دارد. طبق قانون تطبیق، زندگی ما منطبق بر زندگی ذهنی ماست. بنابراین برای داشتن یک زندگی موفق و رسیدن به تمام اهدافتان باید خود و دیگران را به گونه ای مدیریت کنید که بهترین عملکرد را به دست آورید. برای مدیریت درونی روش ها و تمرینات بسیاری وجود دارد. مدیریت درون بر پایه ی نکات و قوانینی است که در ادامه آن ها را بررسی می کنیم.
1. تصور ذهنی
پنداری که نسبت به خودتان دارید، سیستم عامل ضمیر ناخودآگاه شماست. یعنی هر چیزی که در محیط خارج تولید می کنید، توسط تصویر ذهنی شما مشخص، تعیین و تفسیر می شود. به عبارتی بدون تغییر دادن سیستم عامل نمی شود چیزی که در دنیای خارج تولید شده است را عوض کرد. بنابراین برای داشتن عملکرد بهینه ابتدا باید تصور ذهنی خودتان را نسبت به خودتان تغییر دهید.
2. همه ی اعمالی که در محیط خارج انجام می دهید بر اساس چیزی است که در محیط درونی خود به آن فکر می کنید.
تاثیر پذیری واقعیت های خارجی از تفکرات درونی بر اساس چند قانون عمل می کند:
• قانون اعتقاد: اعتقاد، تبدیل به واقعیت های زندگی می شود.
• قانون جذب: انسان در زندگی خود افراد و موقعیت های همسو و هماهنگ با تفکرش را جذب می کند.
• قانون انتظار: معمولا همان چیزی که انتظار دارید رخ می دهد.
پس شما می توانید با تغییر اعتقادات، تفکرات و انتظارات خودتان، واقعیت های دنیای پیرامونتان را نیز تغییر داده و آن ها را مطابق با میل خود بسازید.
3. انسان چیزهایی را که می بیند باور نمی کند، بلکه چیزهایی را که باور دارد می بیند.
هر کس دیگران را منطبق بر خصوصیاتی که از قبل در ذهنش تصور کرده می بیند. بنابراین باید با باورهایی که ما را محدود کرده است مبارزه کنیم.
اگر انجام کارهای مهم زندگی را به رانندگی تشبیه کنیم، هر کس آن قدر پتانسیل حرکت دارد که اگر تا آخر عمر با سرعت 180 کیلومتر بر ساعت حرکت کند، باز هم مسافتی را که واقعا می تواند طی کند، طی نکرده است. بنابراین لازم است با محدودیت های خود بجنگید و هیچ حد و مرزی در ذهنتان برای خودتان و توانایی هایتان در نظر نگیرید.
4. همه ی پیشرفت هایی که در زمینه ی بازدهی شخصی پیدا می کنیم، ناشی از پیشرفت تصویر ذهنی ما درباره ی خودمان و پیشرفت در زمینه ی درک درونی و اعتقاد و باورهایمان نسبت به خودمان است.
5. همیشه بین عملکرد و شناختی که از خویش داریم ارتباط مستقیمی وجود دارد.
درک شما از خویشتن سطح عملکرد و موفقیت خارجی شما را مشخص می کند. اکثر مردم کمتر از 10 درصد از توانایی های بالقوه ی خودشان را به کار می گیرند. از طرفی ارتباط مستقیمی بین مقدار استفاده از پتانسیل های شخصی و چگونگی پندار شخص از خودش وجود دارد.
به عنوان مثال اکثر مردان در پندار ذهنی خودشان، خودشان را راننده های برتر می دانند.
یا در مثالی دیگر می توان گفت که همه ی ما در مورد درآمد خودمان یک پندار درونی داریم. یعنی در ذهنمان برای خودمان یک سطح درآمد تعیین کردیم. در نهایت درآمد واقعی ما ده درصد کمتر، یا بیشتر از این مقدار تعیین شده خواهد بود. با این پندار درونی یک ناحیه ی امن ذهنی برای ما ایجاد شده است که ما سعی می کنیم به آن برسیم. و از هر تغییری که ما را از این ناحیه دور کند جلوگیری می کنیم، حتی تغییرات مثبت!
تنظیمات ذهنی ما نسبت به این ناحیه ی امن ایجاد می شود. پس کاری که ما باید انجام دهیم این است که محدوده ی امنمان را تغییر دهیم تا بتوانیم تصور ذهنی خود را تغییر داده و در نهایت روی عملکردمان تغییر ایجاد کنیم.
6. درک شخصی
درک شخصی سه قسمت دارد:
• ایده آل های شخصی: ترکیبی از اهداف، آرزوها، امیدها، رویاها، دیدگاه ها و خصوصیت های رفتاری که در خود و دیگران می پسندید، ایده آل های شخصی شماست. که تاثیر بسیار زیادی در جهت گیری زندگی دارند. در واقع کاری که امروز انجام می دهید تلاش شما برای رسیدن به ایده آل های شماست.
• تصور ذهنی: نحوه ی عملکرد شما در محیط خارج را تعیین می کند.
• اعتماد به نفس: در واقع هسته ی مرکزی همه ی موفقیت هاست. که سطح انرژی شما را مشخص می کند. هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، عملکرد بهتری را بروز خواهید داد و در نتیجه انرژی بیشتری برای انجام کارها و رسیدن به اهدافتان خواهید داشت.
7. قوی ترین جمله ای که می تواند همه ی جنبه های روحی انسان را تقویت کند : من خودم را دوست دارم
8. دو مانع اصلی برای رسیدن به عملکرد بهینه وجود دارد:
• ترس از شکست: با جمله ی من نمیتوانم همراه است. و در عکس العمل های غیر ارادی حس می شود. که بزرگ ترین دشمن انسان است.
• ترس از طرد شدن: با جمله ی من مجبورم همراه است. به خاطر وجود این ترس بیش از حد حساس می شویم. باید بدانیم که هیچ بایدی در زندگی وجود ندارد. و ما تنها کاری را انجام می دهیم که واقعا دوست داریم و در راستای اهداف ماست. و چون نمی توانیم همه ی مردم را راضی نگه داریم حداقل خودمان را در همه چیز راضی و خوشحال می کنیم. این موضوع نهایت هوشمندی است!
9. در مسیر زندگی دو دام بزرگ وجود دارد که هر دو مبتنی بر ترس اند:
• احساس ناتوانی اکتسابی: احساس می کنیم نمی توانیم تغییر کنیم، مستقل شویم، درآمد بیشتری داشته باشیم، تنها و بی یار و یاوریم.
• ناحیه ی امن: ناحیه ای که از دوران کودکی به آن پناه می بریم. کاری که باید بکنیم این است که خود را از این ناحیه ی امن بیرون بکشیم و به فکر اهداف بزرگ باشیم.
10. هدف شما باید این باشد که توقف ناپذیر باشید
اولین دلیل نرسیدن به پیروزی این است که افراد وسط راه متوقف می شوند. ما برای انجام این همه کار و رسیدن به تمام اهدافمان نیاز به انضباط شخصی داریم تا پشتکار و اعتماد به نفس بسیار داشته باشیم. و در این صورت است که می توانیم خودمان را دوست داشته باشیم و احتمال خسته شدن ما کم است. بنابراین توقف ناپذیر باشید و تا رسیدن به اهدافتان دست از تلاش برندارید.
فراموش نکنید که ما بر اساس تحلیل های هوشمندانه ی خود ساخته شده ایم.
- توضیحات
- بازدید: 613
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان